مثنوی معنوی/امتحان کردن شیر گرگ را و گفتن کی پیش آی ای گرگ بخش کن صیدها را میان ما
ظاهر
گفت شیر ای گرگ این را بخش کن | معدلت را نو کن ای گرگ کهن | |||||
نایب من باش در قسمتگری | تا پدید آید که تو چه گوهری | |||||
گفت ای شه گاو وحشی بخش تست | آن بزرگ و تو بزرگ و زفت و چست | |||||
بز مرا که بز میانهست و وسط | روبها خرگوش بستان بی غلط | |||||
شیر گفت ای گرگ چون گفتی بگو | چونک من باشم تو گویی ما و تو | |||||
گرگ خود چه سگ بود کو خویش دید | پیش چون من شیر بی مثل و ندید | |||||
گفت پیش آ ای خری کو خود خرید | پیشش آمد پنجه زد او را درید | |||||
چون ندیدش مغز و تدبیر رشید | در سیاست پوستش از سر کشید | |||||
گفت چون دید منت ز خود نبرد | این چنین جان را بباید زار مرد | |||||
چون نبودی فانی اندر پیش من | فضل آمد مر ترا گردن زدن | |||||
کل شیء هالک جز وجه او | چون نهای در وجه او هستی مجو | |||||
هر که اندر وجه ما باشد فنا | کل شیء هالک نبود جزا | |||||
زانک در الاست او از لا گذشت | هر که در الاست او فانی نگشت | |||||
هر که بر در او من و ما میزند | رد بابست او و بر لا میتند |