مثنوی معنوی/اجتماع اجزای خر عزیر علیه السلام بعد از پوسیدن باذن الله و درهم مرکب شدن پیش چشم عزیر علیه السلام
ظاهر
| هین عزیرا در نگر اندر خرت | که بپوسیدست و ریزیده برت | |||||
| پیش تو گرد آوریم اجزاش را | آن سر و دم و دو گوش و پاش را | |||||
| دست نه و جزو برهم مینهد | پارهها را اجتماعی میدهد | |||||
| در نگر در صنعت پارهزنی | کو همیدوزد کهن بی سوزنی | |||||
| ریسمان و سوزنی نه وقت خرز | آنچنان دوزد که پیدا نیست درز | |||||
| چشم بگشا حشر را پیدا ببین | تا نماند شبههات در یوم دین | |||||
| تا ببینی جامعیام را تمام | تا نلرزی وقت مردن ز اهتمام | |||||
| همچنانک وقت خفتن آمنی | از فوات جمله حسهای تنی | |||||
| بر حواس خود نلرزی وقت خواب | گرچه میگردد پریشان و خراب | |||||