فخرالدین عراقی (غزلیات)/شهری است بزرگ و ما دروییم
شهری است بزرگ و ما دروییم | آبی است حیات و ما سبوییم | |||||
بویی به مشام ما رسیده است | ما زنده بدان نسیم و بوییم | |||||
بازیچه مدان، تو خواجه، ما را | ما از صفت جلال اوییم | |||||
چوگان حیات تا بخوردیم | در راه به سر دوان چو گوییم | |||||
تا خوی صفات او گرفتیم | نشناخت کسی که در چه خوییم؟ | |||||
میگفت عراقی از سر سوز: | ما نیز برای گفت و گوییم |