فخرالدین عراقی (غزلیات)/خیزید، عاشقان، نفسی شور و شر کنیم
ظاهر
خیزید، عاشقان، نفسی شور و شر کنیم | وز های و هو، جهان همه زیر و زبر کنید | |||||
از تاب سینه آتشی اندر جگر زنیم | وز آب دیده سینهی تفسیده تر کنیم | |||||
در ماتم خودیم، بیا، زار بگرییم | خاکستر جهان همه بر فرق سر کنیم | |||||
نعره ز جان زنیم، همه روز تا به شب | ناله ز درد دل همه شب تا سحر کنیم | |||||
تا چند چاشت ما همه از خوان غم بود؟ | تا کی وجوه شام ز خون جگر کنیم؟ | |||||
آهی برآوریم، سحرگه، ز سوز دل | زین بخت خفته را دمی از خواب برکنیم | |||||
زاری کنان به درگه دلدار خود رویم | نعرهزنان به پیش سرایش گذر کنیم | |||||
باشد که یک نفس نظری سوی ما کند | دزدیده آن نفس به رخ او نظر کنیم | |||||
آن لحظه از عراقی، باشد که وارهیم | گر زو رها شویم، سخن مختصر کنیم |