پرش به محتوا

صائب تبریزی (غزلیات)/نه آن جنسم که در قحط خریدار از بها افتم

از ویکی‌نبشته
صائب تبریزی (غزلیات) از صائب تبریزی
(نه آن جنسم که در قحط خریدار از بها افتم)
  نه آن جنسم که در قحط خریدار از بها افتم همان خورشید تابانم اگر در زیر پا افتم  
  به ذوق ناله‌ی من آسمان مستانه می‌رقصد جهان ماتمسرا گردد اگر من از نوا افتم  
  درین دریای پرآشوب پنداری حبابم من که در هر گردش چشمی به گرداب فنا افتم  
  خبر از خود ندارم چون سپند از بیقراریها نمی‌دانم کجا خیزم، نمی‌دانم کجا افتم  
  تلاش مسند عزت ندارم چون گرانجانان عزیزم، هر کجا چون سایه‌ی بال هما افتم  
  پی تحصیل روزی دست و پایی می‌زنم صائب نمی‌روید زر از جیبم که چون گل بر قفا افتم