صائب تبریزی (غزلیات)/سبکروان به زمینی که پا گذاشتهاند
ظاهر
سبکروان به زمینی که پا گذاشتهاند | بنای خانهبدوشی به جا گذاشتهاند | |||||
خوش آن گروه که چون موج دامن خود را | به دست آب روان قضا گذاشتهاند | |||||
عنان سیر تو چون موج در کف دریاست | گمان مبر که ترا با تو واگذاشتهاند | |||||
مباش در پی مطلب، که مطلب دو جهان | به دامن دل بیمدعا گذاشتهاند | |||||
مگر فلاخن توفیق دست من گیرد | که همچو سنگ نشانم به جا گذاشتهاند | |||||
چو نی بجو نفس گرم ازان سبکروحان | که برگ را ز برای نوا گذاشتهاند | |||||
فغان که در ره سیل سبک عنان حیات | ز خواب، بند گرانم به پا گذاشتهاند | |||||
مباش محو اثرهای خود، تماشا کن | که پیشتر ز تو مردان چها گذاشتهاند | |||||
دعای صدرنشینان نمیرسد صائب | به محفلی که ترا بیدعا گذاشتهاند |