سنایی غزنوی (غزلیات)/نگویی تا به گلبن بر چه غلغل دارد آن قمری

از ویکی‌نبشته
سنایی غزنوی (غزلیات) از سنایی غزنوی
(نگویی تا به گلبن بر چه غلغل دارد آن قمری)
  نگویی تا به گلبن بر چه غلغل دارد آن قمری که چندان لحن می‌سازد همی نالد ز کم صبری  
  به لحن اندر همی گوید که سبحانا نگارنده که بنگارد چنان رویی بدان خوبی و خوش چهری  
  مسیحادم و موسی کف سلیمان طبع و یوسف رخ محمد دین و آدم رای و خو کرده به بی‌مهری  
  به روز آرایش مکتب شبانگه زینت ملعب ضیاء روز و شمع شب شکر لب بر کسان خمری  
  اگر آتش پرستی را ز عشق او بترساند ز بیم آتش عشقش شود بیزار از گبری