کلیات سعدی/مواعظ/عمرها در سینه پنهان داشتیم اسرار دل

از ویکی‌نبشته

۳۵ – خ

  عمرها در سینه پنهان داشتیم اسرار دل نقطهٔ سر عاقبت بیرونشد از پرگار دل  
  گر مسلمانی رفیقا دیر و زنارت کجاست[۱] شهوت آتشگاه جانست و هوا زنار دل  
  آخر ای آئینه جوهر، دیدهٔ بر خود گمار صورت حق چند پوشی[۲] در پس زنگار دل  
  اینقدر دریاب کاندر خانهٔ خاطر، ملک نگذرد تا صورت دیوست[۳] بر دیوار دل  
  ملک آزادی نخواهی یافت و استغنای مال[۴] هر دو عالم بندهٔ خود کن باستظهار دل  
  در نگارستان صورت ترک حظ نفس گیر تا شوی در عالم تحقیق برخوردار دل  
  نی ترا[۵] از کار گل امکان همت بیش نیست با تو ترسم درنگیرد ماجرای کار دل  
  سعدیا با کر سخن در علم موسیقی خطاست گوش جان باید که معلومش کند اسرار دل  


  1. در نسخهٔ چاپی: «چراست»
  2. باشد.
  3. دنیاست.
  4. یافت می افتادگی.
  5. در نسخهٔ متأخر: تا ترا.