کلیات سعدی/غزلیات/عشرت خوشست و بر طرف جوی خوشترست

از ویکی‌نبشته

۶۹– ب

  عشرت خوشست و بر طرف جوی خوشترست می بر سماع بلبل خوشگوی خوشترست  
  عیشست بر کنار سمن‌زار خواب صبح[۱]؟ نی، در کنار یار سمن بوی خوشترست  
  خواب از خمار بادهٔ نوشین بامداد بر بستر شقایق خودروی خوشترست  
  روی از جمال دوست بصحرا مکن که روی در روی همنشین وفاجوی خوشترست  
  آواز چنگ و مطرب خوشگوی گو مباش[۲] ما را حدیث همدم خوشخوی خوشترست  
  گر شاهدست سبزه بر اطراف گلستان بر عارضین شاهد گلروی خوشترست  
  آب از نسیم باد زره‌روی گشته گیر مفتول زلف یار زره‌موی خوشترست  
  گو چشمه آب کوثر و بستان بهشت باش ما را مقام بر سر این کوی خوشترست  
  سعدی جفا نبرده چه دانی تو قدر یار؟ تحصیل کام دل بتکاپوی خوشترست  


  1. خوش.
  2. تجدیدنظر: آواز چنگ مطرب خوشگوی گو مباش