کلیات سعدی/غزلیات/خواب خوش من ای پسر دستخوش خیال شد

از ویکی‌نبشته

۲۱۰– ب

  خواب خوش من ای پسر[۱] دستخوش خیال شد نقد امید عمر من در طلب وصال شد  
  گر نشد اشتیاق او[۲] غالب صبر و عقل من این بچه زیردست گشت آن بچه پایمال شد؟  
  بر من اگر حرام شد وصل تو نیست بوالعجب بوالعجب آنکه خون من بر تو چرا حلال شد؟  
  پرتو آفتاب اگر بدر کند هلال را بدر وجود من چرا در نظرت هلال شد؟  
  زیبد[۳] اگر طلب کند عزت ملک مصر دل آنکه هزار یوسفش[۴] بندهٔ جاه و مال شد  
  طرفه مدار اگر ز دل نعرهٔ بیخودی زنم[۵] کاتش دل چو شعله زد صبر درو محال شد  
  سعدی اگر نظر کند تا نه غلط گمان بری[۶] کو نه برسم دیگران بندهٔ[۷] زلف و خال شد  


  1. صنم.
  2. آرزوی تو.
  3. شاید.
  4. زیبد اگر طلب کنی عزت ملک مصر دل ایکه هزار یوسفت.
  5. زدم.
  6. کند در تو گمان بد مبر.
  7. عاشق.