کلیات سعدی/غزلیات/برآمد باد صبح و بوی نوروز

از ویکی‌نبشته

۳۱۳– ق

  برآمد باد صبح و بوی نوروز بکام دوستان و بخت پیروز  
  مبارک بادت این سال و[۱] همه سال همایون بادت این روز و[۱] همه روز  
  چو آتش در درخت افکند گلنار دگر منقل منه آتش میفروز  
  چو نرگس چشم بخت از خواب برخاست حسدگو دشمنانرا دیده بردوز  
  بهاری خرمست ای گل[۲] کجائی که بینی بلبلانرا ناله و سوز  
  جهان بی ما بسی بودست و باشد[۳] برادر جز نکونامی میندوز  
  نکوئی کن که دولت بینی از بخت مبر فرمان بدگوی بدآموز  
  منه دل بر سرای عمر سعدی که بر گنبد نخواهد ماند این گوز  
  دریغا عیش[۴] اگر مرگش[۵] نبودی دریغ آهو اگر[۶] بگذاشتی یوز[۷]  


  1. ۱٫۰ ۱٫۱ از.
  2. آخر.
  3. جهان بسیار بی ما بود و باشد.
  4. عمر.
  5. موتش.
  6. گرش.
  7. این غزل در اکثر نسخه‌ها نیست.