کلیات سعدی/غزلیات/ای خسته دلم در خم چوگان تو گویی

از ویکی‌نبشته

۵۱۴ – ب

  ای خسته دلم در خم چوگان تو گوئی بیفایده‌ام پیش تو چون بیهده گوئی  
  ای تیر غم عشق تو هر جا که رسیده افتاده بزخمش چو کمان پشت دوتوئی  
  هم طرفه ندارم اگرم باز نوازی زیرا که عجب نیست نکوئی ز نکوئی  
  سعدی غمش از دست مده گر ندهد دست کی دست دهد در همه آفاق چنوئی؟[۱]  


  1. این غزل تنها در یک نسخه است و بیت ۳ و ۵ و ۷ غزل پیش بدین ضمیمه شده.