کلیات سعدی/غزلیات/ای باغ حسن چون تو نهالی نیافته

از ویکی‌نبشته

۴۹۲ – خ

  ای باغ حسن چون تو نهالی نیافته رخسارهٔ زمین چو[۱] تو خالی نیافته  
  تابنده‌تر ز روی تو ماهی ندیده چرخ خوشتر ز ابروی تو هلالی نیافته  
  بر دور عارض تو نظر کرده آفتاب خود را لطافتی و جمالی نیافته[۲]  
  چرخ مشعبد از رخ تو دلفریب‌تر در زیر هفت پرده خیالی نیافته  
  خود را بزیر چنگل شاهین عشق تو عَنقای صبر من پر و بالی نیافته  
  تا کی ز درد عشق تو نالد روان من روزی بلطف از تو مثالی نیافته  
  افتاده در زبان خلایق حدیث من با تو بیک حدیث مجالی نیافته  
  زایل شود هر آنچه بکلی کمال یافت عمرم زوال یافت کمالی نیافته  
  گلبرگ عیش من بچه امید بشکفد از بوستان وصل شمالی نیافته؟  
  سعدی هزار جامه بروزی قبا کند یک مهربانی از تو بسالی نیافته  


  1. روی زمین بلطف تو.
  2. در نسخ قدیم و معتبر این بیت نیست.