پرش به محتوا

روزنامه قانون/۱

از ویکی‌نبشته
روزنامه قانون (۱۲۶۸ خورشیدی) از میرزا ملکم‌خان
نمرهٔ اول
این نسخه در غره رجب ۱۳۰۷ یعنی اول اسفند ۱۲۶۸ منتشر شده است.

قانون

اتفاق . عدالت . ترّقی .

نمرهٔ اول
غرهٔ رجب ۱۳۰۷
محل صدور این جریده در دفترخانه کمپانی انطباعاتِ
شرقی در کوچهٔ لومبارد نمرهٔ ۳۸ در لندن .
قیمت اشتراک سالیانه
یک لیره انکلیس

بسم الله الرحمن الرحیم


اللهم بدأنا باسمک العظیم . بعد الاتکال علی عونکت الکریم . بنشر صحیفة "القانون" قانوناً لعبادک المومنین . و دستوراً یهتدی باصوله خیر المهتدین . فارشدنا وایاهم الی صراط الرشاد المستقیم . واتر عقولنا بنبراس العلم السلیم . لنسلکت فی منهاج العدل والاستقامه . و نحظی بخاتمة الصالحین یوم القیامه .



جمعِ کثیر از خلق ایران به چندین سبب خود را از وطن مألوف بیرون کشیده در ممالک خارجه متفرق شده‌اند. در میان این مهاجرین متفرقه ان اشخاص، باشعور که ترّقی خارجه را با اوضاع ایران تطبیق میکنند سالها در این فکر بودند که ایا بچه تدبیر می‌توان بان بیجاره‌کان که در ایران کرفتار مانده‌اند جزئی امدادی برسانند . پس از تفاحص و تفکرِ زیاد بر این عقیده منتقل شدند که بجهة نجات و ترقی خلق ایران بهتر از یک روزنامهٔ ازاد هیچ اسباب نمی‌توان تصوّر کرد.

*

ان چند نفر اشخاصِ وطن‌پرست که معنی و قدرت روزنامه‌جات را درست فهمیده‌اند در این چهار پنج سال بیک عزم مردانه افتادند باطراف دنیا و بهر وسیله چه باصرار چه بالتماس و جه بکدائی از دولتخواهان ایران و ارباب کرم و طالبان ترقی اعانتهای وافر جمع نمودند و بعون الی این روزها پکن کمپانی معتبری تریب دادند باین عزمِ مبارک که از اطراف ایران بقدری که بتوانند روزنامه‌جات و کتابچتهای مفید انتشار بدهند که از ان جمله یکی همین جریده قانون است .



ایران مملو است از نعمات خداداد . چیزی که همهٔ این نعمات را باطل کذاشته نبودن قانون است .

هیچکس در ایران مالک هچ چیز نیست زیرا که قانون نیست .

حاکم تعیین میکنیم بدون قانون . سرتیپ معزول میکنیم بدون قانون . حقوق دولت را میفروشیم بدون قانون . بندکان خدا را حبس میکنیم بدون قانون . خزانه می‌بخشیم بدون قانون . شکم پاره میکنیم بدون قانون .

*

در هند در پاریس در تفلیس در مصر در اسلامبول حتی در میان ترکمن هرکس میداند که حقوق و وظایف او چیست .

در ایران احدی نیست که بداند تقصیر چیست و خدمت کدام .

فلان مجتهد را بچه قانون اخراج کردند .

مواجب فلان سرتیپ را بچه قانون قطع نمودند .

فلان وزیر بکدام قانون مغضوب شد .

فلان سفیه بچه قانون خلعت پوشید .

هیچ امیر و هیچ شاهزادهٔ نیست که از شرط زندکی خود بقدر غلامان سفرای خارجه اطمینان داشته باشد .

حتّی برادران و پسرهای پادشاه نمیدانند فردا صبح بعراقِ عرب منفی خواهند شد یا بملک روس فرار خواهند کرد.

*

واضح است که حرف ما در اینجا بر عدالتِ شخص، پادشاه نیست.

کل ایران شهادت میدهد که عادل‌تر و ریُوف‌تر از امروز پادشاهی نداشته‌ایم. امّا عدالت شخصِ پادشاه بدونِ قوانینِ حسنه و بدون دیوانخانهای منتظم در میان این دریای مظالم بفریاد کدام بیچاره خواهد رسید.

*

تاریخ دنیا بحیرت ثبت کرده است که در این چهل ساله سلطنت هنوز در ایران یک کلمه تانون وضع نشده است.

در ملک انوشیروان با همهٔ ترقیات دنیا و با همهٔ کمالاتِ دولت‌پرور وزرای ما امروز ادارهٔ جمیع امورِ ایران عبارتست از دلبخواه رؤسا.

در ملکی که هیچکس ماذون نباشد لفظ قانون و اسم حقوق بزبان بیاورد در ملکی که مال و جان و ناموس و تمام زندگی خلق موقوف به بوالهوسی رُوسا باشد در ملکی که هر جاهلِ نانجیب بتواند بر مسندِ وزرارت خود را مالک رقابِ کلِ ملت قرار بدهد در آن مملکت همت ملوکانه و عدالت ظل‌اللهی چه معنی خواهد داشت.


مطلبِ اصلی و فریاد خلق ایران اینست که عدالت باید حکماً مبنی بر قانون باشد و ما در ایران هنوز هیچ قانون نداریم و نالهٔ ما مقصود بهیچوجه این نیست که یعنی در ایران قانون خوب نوشته نشده است.

کتب ما و سینهٔ علمای ما پُر است از قوانینِ خوب. حرف در اجرای آنهاست.

*

قوانین خوب در این چند هزار سال بواسطهٔ انبیأ و حکمأ بشروحِ کامل نوشته شده و الٰن به ترتیبِ صحیح جمع و حاضرند.. و اصولِ اکملِ توانین را در شرع اسلام مثل آفتاب در پیش روی خود موجود و روشن می‌بینیم. اشکالِ مطلب بهیچوجه در انتخاب قوانین نیست.

اصلِ مسئله در اینست که قوانینِ خوب خواه آسمانی خواه عقلی از هر کجا که انتخاب و بهر زبان که چاپ نمائیم و کتابخانهای خود را هر قدر از این قوانین پر بکنیم محال است که خود بخود مجرا بشوند.

پس اگر قانون میخواهیم قبل از اقدام بکار باید از عقل و همت خود بپرسیم که بعد از انتخاب قانون چه باید کرد که آن قانون اجرا بشود. در این مسئلهٔ بزرک حرفهای تازه خیلی خواهیم داشت.



یکی از حرفهای تازهٔ ما اینست که ترقی دنیا پس از هزار قسم امتحان از برای اجرای قوانین بعضی تدابیرِ مخصوص اختراع کرده که ما اهلِ ایران تا امروز از معانی و اثر آن بکلی بیخبر بوده‌ایم.

عُلما و عقلای ایران همه وقت از قوانین حسنه اطلاع داشته‌اند. نقص کار این بوده که هرکز ندانسته اند از برای اجرای قوانین چه تدبیر و چه راه باید پیش کرفت. هنوز بر این اعتقاد هستند که اجرای قوانین کار وُزراست. میکویند ما قوانین خوب در سینهٔ خود حاضر داریم اما چه کنیم که وزرا مجرا نمیدارند.

ای عاقلِ مکرم. آن وزرا که طالب و قادر اجرای قانون میشوند آنها در این نوع شوره‌زارها بعمل نمیایند. پس از این انتظارها حال دیکر قبیح خواهد بود که ما و شما باز تکلیفِ خود را منحصر باین قرار بدهیم که توانین خوب پیدا نمائیم. بعد از این باید تکلیفِ دولتخواهی و وظیفهٔ انسانیتِ ما این باشد که سعی نمائیم بفهمیم چه باید کرد که قوانینِ خوب در ایران مجرا بشوند.

*

ما چند نفر که بسعادتِ بخت و بتقدیر الهی مؤسس این جریدهٔ قانون شده‌ایم بر ذمّت دولت‌پرستی خود حتم کرده‌ایم که از رویِ علوم و سرمشقهای دنیا بقدری که در قوهٔ ما باشد خلقِ ایران یاد و نشان بدهیم که از برای اجرای قوانین چه نوع همت و چه قسم مساعی باید بکار ببرند.


اکر اعلیحضرت اقدس شاهنشاهی مثل بعضی سلاطینِ مسابق منکر و دشمنِ قانون میشد ما نیز باقتضای آئین شاه‌پرستی اسم قانون را بزبان نمی‌آوردیم ولیکن با نهایت وجد مشاهده میکنیم که این اوقات پادشاه ما مصرتر از هر حکیم و مجدتر از هر رعیت هواخواه و داوطلبِ قانون شده است

موافق اخبار طهران این روزها در آستان همایون بجز تمجیدِ قانون و تاکید بر لزومِ قانون حرف دیکر نبوده است.

*

از برای شاهد این معنی بعضی مضامینی که بر سرِ همین مسئلهٔ قانون در مجلس وزرا بزبان مبارک جاری شده و یکی از دوستان ما از طهران فرستاده است محض روشنائی قلوب اهلِ ترقی در اینجا با هزار لسانِ تشکر چاپ می‌نمائیم.

پس از شرح امنیت و آبادی فرنکستان اینطور فرموده‌اند.

همهٔ این ترقیات و آسایشِ سایر ملل از میامن استقرار قوانین است.

در نظر ما مثلِ آفتاب روشن شده است که بدون نه از برای سلاطین امنیت خواهد بود و نه از برای ملت آسایش.

تا بحال کردش جمیع امور این دولت بسته بارادهٔ ما و اغلب موقوف بمیل و اغراض وزرا بود. مناصب دیوان و حقوق ملت همه توی در هم. کلِ صنوف نوکر و رعیت در زندکی خود متحیر. هیچ عملی در دولت ما نیست که مبنی بر قانون باشد.

بی قانونی دولت و اغراض و عدم کفایت بزرکان وضع این دولت و بقای این سلطنت را موجب حیرت و اسباب ترحم دنیا ساخته است.

لهذا قلباً و قویاً مصمّم شده‌ایم که سیل همهٔ این معایب را بسد قوانین دفع نمائیم.

جمیع حرکات دولت بعد از این باید مبنی بر قانون باشد.

عزل و نصب عمال باید موافق قانون. تحصیل مالیات موافق قانون. محاکمات موافق قانون. حبس موافق قانون. جزا موافق قانون. مصارف دولت موافق قانون. حکمرانی سلطنت موافق قانون. سختی و عدالت فرمایش و اطاعت همه باید بحکم قانون باشد.

ولیکن باید این حقیقت بزرک را هم خوب ملتفت بشوید که استقرارِ قانون فقط بارادهٔ پادشاه میسر نخواهد بود.

تا وزرا و عقلا بلکه تا عموم خلق یک ملک طالب قانون نباشند وضع قانون در آن ملک یک واقعهٔ موقتی و عوض اینکه یک درخت برومند باشد یک کیاه بی‌ریشه خواهد بود.

و این فقره را هم باید بخلق ایران درست حالی نمائید که این دولت تنها مال من نیست مالِ همهٔ ماست اکر شما دربند قانون نباشید و اکر خلق ایران از ما قانون نخواهند همت ما و دلسوزی دیکران از برای رفاه شما چه حاصلی خواهد داشت.

نظم دولت باید باتفاق خلق باشد و شما معنی اتفاق را بکلی فراموش کرده‌اید

مایهٔ کلی اغتشاش دولت ما از عدم اتفاق شماست. اکر واقعاً نظم و قانون میخواهید باید از روی جد در طلب قانون با هم متفق و یکدل بشوید. و اینهم کافی نخواهد بود که فقط شما چند نفر با هم اتفاق نمائید باید آنچه قدرت و تدبیر دارید بکار ببرید که عموم اهل ایران طالب اتفاق و محرک و حامی قانون باشند.

باید مجتهدین و علما و ارباب قلم و اصحاب کلام فواید قانون و لزوم اتقاق را در مدارس و بر منابر و بر سر کوچه و بازار شب و روز کوش‌زد خلق ایران بسازند.

باید ایران را طوری مملو صدای قانون نمائید که کلِ صنوفِ مردم مُلا و تاجر سرتیپ و سرباز شاهزاده و رعیت در طلب قانون هم‌رای و هم‌زبان و همدست بشوند. بالاتر از اینها باید معنی قانون را در قلب مردم چنان جایگیر بسازید که از برای تحصیل و حفظ قانون هیچ نوع فداکاری حتی جان خود را مضایقه نکنند.

راه نظم و شرطِ احیای دولت اینست که پس از سیرِ اوضاع سایر دول و بعد از پنجاه سال تجربه بشما و بخلق ایران اعلام می‌نمائیم.

اکر واقعاً طالب حفظ دولت خود هستید قبل از همه چیز در طلب قانون و در تدبیر اتفاق باشید.


این فرمایشات ملکوتی سمات را یقین فرشتکان اسلام بخط طلا بر در و دیوار مساجد ما خواهند نوشت.

پرتو و فیوض این فرمایشات شاهنشاهی جادهٔ تکالیف ما را بطوری صاف و روشن میسازد که بعد از این طی مراحل آدمیت از برای ارباب غیرت یک عیش روح‌پرور خواهد بود.

بعد از این ان عقولی که از انوار معرفت شعاعی دیده‌اند و آن قلوبی که بهمت و ترحم سرشته شده اند چه اشکالی خواهند داشت که خلق ایران را از این خواب نکبت بیدار نمایند.



ما از سُفرای دولِ متحابه بی‌نهایت ممنون هستیم که محسنات و وجوبِ قوانین را بدولتِ ما حالی کردند.

آن سفرا که دوست آدمیت و حقیقةً دولتخواه ایران هستند انشاءالله باز هم در هر موقع خاطرنشان اولیای دولت ما خواهند کرد که بعد از این بقای دول ممکن نخواهد بود مگر بر اساسِ قوانینِ عدلیه.



ما نمی‌کوئیم قانونِ پاریس با قانونِ روس یا قانونِ هند را میخواهیم.

اصولِ قوانینِ خوب همه جا یکی است و اصول بهترین قوانین همان است که شریعت خدا بما یاد میدهد. اما از عدم اجرای این اصول بحدی ضرر و ستم دیده‌ایم و الان بطوری محتاج و تشنهٔ قانون هستیم که راضی شده‌ایم بهر قانون اکر چه قانون تُرکمن باشد زیرا که پست‌ترینِ قوانین بهتر از بی قانونی است.



سالِ گذشته یعنی سنه ۱۸۸۹ عیسوی از خاک فرانسه موافق حسابهای کمرکها مبلغ هزار و سی و دو کرور تومان امتعه خارج حمل شده.

و از قرار حسابِ گمرکهای داخلی و خارجه از ممالک ایران سالی فقط پانزده کرور تومان مال بخارج میرود.

ممالک ایران خیلی وسیع‌تر. خاک ایران خیلی حاصل خیز. خلق ایران خیلی باهوش. خیلی کارکن. پس چرا از استعداد ملک واز هنرهای ذاتی خود باین درجه کمتر از دیکران منفعت میبرند.

سببش اینست که در سایر ممالک قانون مجراست و در ایران هنوز لفظ قانون معمول نیست.


یک شخصِ بسیار محترم که می‌توان کفت مملوِ دولتخواهی است از ایران می‌نویسد.

از این دولتِ علیه چندین فقره طلب بی‌حرف دارم و در این چند سال از برای ابطالِ طلبهای من هیچ بلائی نیست که بر سر من نیاورده باشند.

بعضی از غربا که واقف مظلومیت من هستند میگویند چرا نمیروی بدیوانخانه.

تعصب ذاتی قبول نمیکند که جواب بکویم کدام دیوانخانه. کدام قانون. کدام انصاف. کدام انسانیت. اولیای ما صد تومان پیشکش میگیرند و یکی از نوکرهای خود را امیر دیوانخانه قرار میدهند و بعد بما یعنی باین ملت سیاه‌بختِ ایران میگویند اگر طلب و حقی دارید بروید به دیواخانه.

خدا در این سی سال بمن و چندین هزار امثالِ من خیلی حوصله داد. حالا دعا می کنم که هم بمن و هم به خلق ایران یک قدری هم شعور و یک فی‌الجمله غیرت کرامت فرماید.