دیوان شمس/خنک آن کس که چو ما شد همگی لطف و رضا شد

از ویکی‌نبشته
دیوان شمس (غزلیات) از مولوی
(خنک آن کس که چو ما شد همگی لطف و رضا شد)
  خنک آن کس که چو ما شد همگی لطف و رضا شد ز جفا رست و ز غصه همه شادی و وفا شد  
  ز طرب چون طربون شد خرد از باده زبون شد گرو عشق و جنون شد گهر بحر صفا شد  
  مه و خورشید نظر شد که از او خاک چو زر شد به کرم بحر گهر شد به روش باد صبا شد  
  چو شه عشق کشیدش ز همه خلق بریدش نظر عشق گزیدش همه حاجات روا شد  
  به سفر چون مه گردون به شب چارده پر شد به نظرهای الهی به یکی لحظه کجا شد  
  چو زمین بود فلک شد همگی حسن و نمک شد بشری بود ملک شد مگسی بود هما شد