خاقانی (غزلیات)/می‌خور که جهان حریف جوی است

از ویکی‌نبشته
خاقانی (غزلیات) از خاقانی
(می‌خور که جهان حریف جوی است)
  می‌خور که جهان حریف جوی است آفاق ز سبزه تازه روی است  
  بر عیش زدند ناف عالم اکنون که بهار نافه بوی است  
  از زهد کنار جوی کاین وقت وقت طرب و کنار جوی است  
  شو خوانچه کن و چمانه در خواه زان یوسف ما که گرگ خوی است  
  گرگ آشتی است روز و شب را و آن بت شب و روز جنگ‌جوی است  
  خاقانی گفت خاک اویم جان و سر او که راست گوی است  
  گفتی ز سگان کیست افضل گر هست هم از سگان اوی است