دیوان حافظ/یا مبسما یحاکی درجا من اللالی

از ویکی‌نبشته
۴۶۲  یا مَبسِماً یحاکی دُرجاً من اللّآلی یا رب چه درخور آمد گِردش خط هلالی  ۴۴۰
  حالی خیال وصلت خوش میدهد فریبم تا خود چه نقش بازد این صورت خیالی  
  می ده که گر چه گشتم نامه سیاه عالم نومید کی توان بود از لطف لایزالی  
  ساقی بیار جامی وز خلوتم برون کش تا در بدر بگردم قلّاش و لاابالی  
  از چار چیز مگذر گر عاقلیّ و زیرک امن و شراب بیغش معشوق و جای خالی  
  چون نیست نقش دوران در هیچ حال ثابت حافظ مکن شکایت تا مَی خوریم حالی  
  صافیست جام خاطر در دور آصف عهد قُم فاسقنی رحیقا اصفی من الزّلال  
  الملک قَد تَباهی[۱] مِن جَدّه و جِدّه یا رب که جاودان باد این قدر و این معالی  
  مسندفروز دولت کان شکوه و شوکت  
  برهان ملک و ملّت بونصرِ بوالمعالی[۲]  


  1. خ و سودی:‌یباهی،
  2. این غزل را در اغلب نسخ خطّی و چاپی ندارد و در نسخی نیز که دارد عدّهٔ ابیات آن از ۹ الی ۱۶ بیت دیده شده است و متن حاضر در عدد ابیات مطابق نسخهٔ خ است که اقدم نسخ موجوده است، و سایر ابیات اغلب بنظر الحاقی میآید و بعضی از آنها که در نسخ نسبةً قدیمی مانند نخ ر موجود است از قرار ذیل است: دل رفت و دیده خون شد تن خست و جان برون شد فی العشق موبقات یأتین بالتّوالی یا راکباً تبرّی مِنْ مُوثَقی و هادٍ اِن تلق احل نجد کلّم بحسب حالی للّه ذات رمل کان الحبیب فیها طار العقول طیراً (طرّاً) من نظرة الغزال (برای بقیّهٔ ابیات رجوع شود بملحقات چاپ خلخالی و بچاپ قدسی)،