دیوان حافظ/چه مستیست ندانم که رو به ما آورد

از ویکی‌نبشته
۱۴۵  چه مستیست ندانم که رو بما آورد که بود ساقی و این باده از کجا آورد  ۱۵۲
  تو نیز باده بچنگ آر و راه صحرا گیر که مرغ نغمه‌سرا ساز خوش نوا آورد  
  دلا چو غنچه شکایت ز کار بسته مکن که باد صبح نسیم گره گشا آورد  
  رسیدن گل و نسرین بخیر و خوبی باد بنفشه شاد و کش آمد سمن صفا آورد  
  صبا بخوش خبری هدهد سلیمانست که مژدهٔ طرب از گلشن سبا آورد  
  علاج ضعف دل ما کرشمهٔ ساقیست برار سر که طبیب آمد و دوا آورد  
  مرید پیر مغانم ز من مرنج ای شیخ چرا که وعده تو کردیّ و او بجا آورد  
  بتنگ چشمی آن ترک لشکری نازم که حمله بر من درویش یک قبا آورد  
  فلک غلامی حافظ کنون بطوع کند  
  که التجا بدر دولت شما آورد