دیوان حافظ/در خرابات مغان نور خدا می‌بینم

از ویکی‌نبشته
۳۵۷  در خرابات مغان نور خدا می‌بینم این عجب بین که چه نوری ز کجا می‌بینم  ۳۷۴
  جلوه بر من مفروش ای ملک الحاج که تو خانه می‌بینی و من خانه خدا می‌بینم  
  خواهم از زلف بتان نافه گشائی کردن فکر دورست همانا که خطا می‌بینم  
  سوز دل اشک روان آه سحر نالهٔ شب این همه از نظر لطف شما می‌بینم  
  هر دم از روی تو نقشی زندم راه خیال با که گویم که درین پرده چها می‌بینم  
  کس ندیدست ز مشک ختن و نافهٔ چین آنچه من هر سحر از باد صبا می‌بینم  
  دوستان عیب نظربازی حافظ مکنید  
  که من او را ز محبّان خدا می‌بینم