ترجمه قرآن (قمشه‌ای)/مریم

از ویکی‌نبشته
از وبگاه تنزیل و نرم‌افزار جامع تفاسیر نور متن اصلی: سورة مریم در ویکی‌نبشته عربی

به نام خداوند بخشنده مهربان‏

کهیعص (این حروف رموز و اسراری است در میان خدا و رسول صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم). (۱)

در این آیات پروردگار تو از رحمتش بر بنده خاصّ خود زکریا سخن می‏گوید. (۲)

(یاد کن حکایت او را) وقتی که خدای خود را پنهانی (و از صمیم قلب) ندا کرد. (۳)

عرض کرد که پروردگارا، استخوان من سست گشت و فروغ پیری بر سرم بتافت و با وجود این من از دعا به درگاه کرم تو خود را هرگز محروم ندانسته‏ام. (۴)

و من از این وارثان کنونی (که پسر عموهای من هستند) برای پس از خود بیمناکم (مبادا که پس از من در مال و مقامم خلف صالح نباشند و راه باطل پویند) و زوجه‌ی من هم نازا و عقیم است، تو از لطف خاص خود فرزندی به من عطا فرما. (۵)

که او وارث من و همه آل یعقوب باشد و تو ای خدا او را وارثی پسندیده و صالح مقرر فرما. (۶)

ای زکریا همانا تو را به فرزندی که نامش یحیی است و از این پیش همنام و همانندش (در تقوا) نیافریدیم بشارت می‏دهیم. (۷)

زکریا (از فرط شوق و شگفتی و برای حصول اطمینان) عرض کرد: الها، مرا از کجا پسری تواند بود در صورتی که زوجه‌ی من نازاست و من هم از شدت پیری خشک و فرتوت شده‏ام؟! (۸)

(فرشته‏ای از زبان خدا) گفت: چنین خواهد شد پروردگارت گوید: این کار برای من بسیار آسان است و منم که تو را پس از هیچ و معدوم صرف بودن، نعمت وجود بخشیدم. (۹)

زکریا باز عرضه داشت: بارالها، برای من نشانه و حجتی بر این بشارت قرار ده، خدا فرمود: بدین نشان که تا سه شبانه‏روز با مردم تکلم نکنی (و بر سخن قادر نباشی) با آن‌که تندرست هستی. (۱۰)

پس زکریا در حالی که از محراب (عبادت) بر قومش بیرون آمد به آنان اشاره کرد که صبح و شام به تسبیح و نماز قیام کنید. (۱۱)

(چون زکریا ذکر تسبیح و نماز کرد ما به او یحیی را عطا کردیم و چون سه ساله شد به وی خطاب کردیم که) ای یحیی، تو کتاب آسمانی ما را به قوت (نبوت) فراگیر، و به او در همان سن کودکی مقام نبوت بخشیدیم. (۱۲)

و نیز او را به لطف خاص خود رحمت و مهربانی و پاکی و پارسایی دادیم و او طریق تقوا پیش گرفت. (۱۳)

و هم در حق پدر و مادر خود بسیار نیکوکار بود و هرگز به احدی ستم نکرد و معصیت خدا را مرتکب نگردید. (۱۴)

و سلام حق بر او باد در روز ولادتش و روز وفاتش و روزی که زنده برانگیخته خواهد شد. (۱۵)

و یاد کن در کتاب خود احوال مریم را آن گاه که از اهل خانه خویش کنار گرفته به مکانی به مشرق (بیت المقدس برای عبادت) روی آورد. (۱۶)

و آن گاه که از همه خویشانش به کنج تنهایی محتجب و پنهان گردید ما روح خود را (روح القدس که فرشته اعظم است) بر او فرستادیم و او در صورت بشری زیبا و راست اندام بر او ظاهر شد. (۱۷)

مریم گفت: من از تو پناه به خدای رحمان می‏برم اگر مرد پرهیزکاری هستی. (۱۸)

گفت: من فرستاده خدای توام، آمده‏ام تا تو را پسری بخشم بسیار پاکیزه و پاک سیرت. (۱۹)

مریم گفت: از کجا مرا پسری تواند بود در صورتی که دست بشری به من نرسیده و کار ناشایسته‏ای هم نکرده‏ام؟ (۲۰)

گفت: این چنین کار البته خواهد شد، خدایت فرموده که بسیار بر من آسان است (تا قدرت ما را بر آن دریابی) و تا این پسر را آیت بزرگ و رحمت واسع خود برای خلق گردانیم و قضای الهی بر این کار رفته است. (۲۱)

پس مریم (به مشاهده جبرئیل، در گریبانش نسیم اهتزازی یافت و) به آن پسر بار برداشت و (برای آنکه از سرزنش قوم جاهل برکنار باشد) با آن به مکانی دور خلوت گزید. (۲۲)

آن گاه درد زاییدن او را به کنار درخت خرمایی کشانید (و از شدت حزن و اندوه با خود) گفت: ای کاش من از این پیش مرده بودم و از صفحه‌ی عالم به کلی نامم فراموش شده بود. (۲۳)

پس از زیر آن درخت (روح‌القدس یا فرزندش عیسی) او را ندا کرد که غمگین مباش که خدای تو از زیر قدم تو چشمه آبی جاری کرد. (۲۴)

شاخ درخت را به سوی خود حرکت ده تا از آن بر تو رطب تازه فرو ریزد. (۲۵)

پس (از این رطب) تناول کن و (از این چشمه آب) بیاشام و چشم خود (به عیسی) روشن دار، و هر کس از جنس بشر را که ببینی (به اشاره) با او بگو: برای خدای رحمن نذر روزه (سکوت) کرده‏ام و امروز با هیچ انسانی سخن نخواهم گفت. (۲۶)

آن گاه کودک را برداشته نزد قوم خود آورد گفتند: ای مریم عجب کاری منکر و شگفت‌آور کردی! (۲۷)

ای خواهر هارون، تو را نه پدری ناصالح بود و نه مادری بدکار (پس تو دختر بکر از کجا فرزند یافتی)! (۲۸)

مریم به اشاره حواله به طفل کرد، آن‌ها گفتند: ما چگونه با طفل گهواره‏ای سخن گوییم؟ (۲۹)

آن طفل (به امر خدا به زبان آمد و) گفت: همانا من بنده‌ی خاص خدایم که مرا کتاب آسمانی و شرف نبوت عطا فرمود. (۳۰)

و مرا هر کجا که باشم مایه برکت (و رحمت) گردانید، و تا زنده‏ام به عبادت نماز و زکات سفارش کرد. (۳۱)

و مرا نیکوکار به مادرم ساخت و مرا ستمکار و شقی نگردانید. (۳۲)

و سلام حق بر من است روزی که به دنیا آمدم و روزی که از جهان بروم و روزی که (برای زندگانی ابدی) باز زنده برانگیخته شوم. (۳۳)

این است (قضیه) عیسی بن مریم که مردم در امر خلقتش شک و ریب دارند، اکنون به سخن حق و صواب، حقیقت حالش بیان گردید. (۳۴)

خدا را هرگز نشاید که فرزندی اتخاذ کند، که وی منزه از آن است، (او قادری است که) چون حکم نافذش به ایجاد چیزی تعلق گیرد همین که گوید: «موجود باش» بی‏درنگ آن چیز موجود می‏شود. (۳۵)

خدای یکتا پروردگار من و شماست، او را پرستید که راه راست همین راه خداپرستی است. (۳۶)

آن گاه طوایف مردم (یعنی نصاری) در میان خود (درباره مسیح پسر مریم) اختلاف کردند (برخی او را از کفر و جهل، خدا دانستند و برخی پسر خدا و برخی پسر یوسف نجارش خواندند)، پس وای بر این مردم کافر از حضور در آن روز بزرگ قیامت. (۳۷)

روز محشر که خلق به سوی ما باز آیند چقدر شنوا و بینا شوند! ولی امروز (که باید حقیقت را بشنوند و ببینند) مردم ستمکار همه به گمراهی و ضلالت آشکار فرو رفته‏اند. (۳۸)

و (ای رسول ما) امت را از روز غم و حسرت (یعنی روز مرگ و قیامت) بترسان که آن روز دیگر کارشان گذشته است و آن‌ها سخت از آن روز غافلند و به آن ایمان نمی‏آورند. (۳۹)

تنها ماییم که (پس از فنای خلق و انتقالشان به عالم آخرت) زمین و اهلش را وارث می‏شویم و همه به سوی ما بازگردانده خواهند شد. (۴۰)

و یاد کن در کتاب خود شرح حال ابراهیم را که او شخص بسیار راستگو و پیغمبری بزرگ بود. (۴۱)

هنگامی که با پدر خود (یعنی عموی خویش آزر) گفت: ای پدر، چرا بتی جماد را که چشم و گوش (و حس و هوشی) ندارد و هیچ رفع حاجتی از تو نتواند کرد پرستش می‏کنی؟ (۴۲)

ای پدر، مرا (از وحی خدا) علمی آموختند که تو را آن علم نیاموخته‏اند، پس تو مرا پیروی کن تا به راه راستت هدایت کنم. (۴۳)

ای پدر، هرگز شیطان را نپرست که شیطان سخت با خدای رحمان مخالفت و عصیان کرد. (۴۴)

ای پدر، از آن سخت می‏ترسم که از خدای مهربان بر تو قهر و عذاب رسد و (به دوزخ) با شیطان یار و یاور باشی. (۴۵)

گفت: ای ابراهیم، تو مگر از خدایان من روگردان و بی‏عقیده شدی؟ چنان‌چه دست (از مخالفت بتان) برنداری بی‏گمان تو را سنگسار کنم، و گرنه سال‌ها از من به دور باش. (۴۶)

باز ابراهیم گفت: سلامت باشی، من از خدای خود برای تو آمرزش خواهم خواست، که او بسیار در حقّ من مهربان است. (۴۷)

من از شما و بتانی که به جای خدا می‏پرستید دوری کرده و خدای یکتایم را می‏خوانم و امیدوارم که چون او را بخوانم از درگاه لطفش محروم نمانم (و مرا از شرّ مشرکان حفظ کند). (۴۸)

و چون ابراهیم از آن قوم و بتانی که به جای خدا می‏پرستیدند دوری گزید ما هم (به لطف و رحمت خود) به او اسحاق و (فرزند او) یعقوب را عطا کردیم و به همه شرف نبوت بخشیدیم. (۴۹)

و آن‌ها را از رحمت خود بهره‏مند ساختیم و بر زبان عالمی آوازه نکونامی‏شان را بلند گردانیدیم. (۵۰)

و یاد کن در کتاب خود شرح حال موسی را که او بنده‏ای برگزیده و رسولی بزرگ و مبعوث به پیمبری بود. (۵۱)

و ما او را از جانب راست (وادی مقدس) طور ندا کردیم و به مقام قرب خود برای استماع کلام خویش برگزیدیم. (۵۲)

و از لطف و مرحمتی که داشتیم برادرش هارون پیامبر را نیز (برای مشارکت و مساعدت او) به او عطا کردیم. (۵۳)

و یاد کن در کتاب خود شرح حال اسماعیل را که بسیار در وعده صادق و رسول و پیغمبری بزرگوار بود. (۵۴)

و همیشه اهل بیت خود را به ادای نماز و زکات امر می‏کرد و او نزد خدایش بنده‏ای پسندیده بود. (۵۵)

و یاد کن در کتاب خود احوال ادریس را که او شخصی بسیار راستگو و پیغمبری عظیم‌الشأن بود. (۵۶)

و مقام او را بلند و مرتبه‏اش را رفیع گردانیدیم. (۵۷)

اینان (که از زکریا تا ادریس اوصافشان یاد شد) همان رسولانی هستند که خدا از میان همه‌ی اولاد آدم و اولاد آنان که با نوح در کشتی نشاندیم و اولاد ابراهیم و یعقوب و دیگر کسان که هدایت کرده و برگزیدیم، آن‌ها را به لطف و انعام خود مخصوص گردانید (و حال آن‌ها در بندگی چنان است) که هر گاه آیات خدای رحمن بر آن‌ها تلاوت شود با گریه (شوق و محبت) روی اخلاص بر خاک نهند. (۵۸)

سپس جانشین آن مردم خداپرست قومی شدند که نماز را ضایع گذارده و شهوت‌های نفس را پیروی کردند و این‌ها به زودی کیفر گمراهی را خواهند دید. (۵۹)

مگر آن کس که توبه کند و ایمان آرد و نیکوکار شود، که آنان در این صورت بی‏هیچ ستم به بهشت ابد داخل خواهند شد. (۶۰)

آن بهشت‌های عدنی که خدای مهربان برای بندگان (صالح) خود در غیب این جهان وعده فرمود، و البته وعده‌ی خدا یقین به انجام می‏رسد. (۶۱)

در آن بهشت هرگز سخن لغوی نشنوند بلکه همه گفتارشان سلام (و ستایش یکدیگر) است و در آن جا روزی آن‌ها صبح و شام (بی‏هیچ رنج) به آن‌ها می‏رسد. (۶۲)

این همان بهشتی است که ما بندگان پاک متقی خود را بالخصوص وارث آن می‏گردانیم. (۶۳)

و ما (رسولان و فرشتگان خدا) جز به امر خدای تو از عالم بالا نازل نمی‏شویم، اوست که بر همه جهان‌های پیش رو و پشت سر ما و بین آن‌ها هر چه هست به احاطه‌ی علمی آگاه است و پروردگارت هرگز چیزی را فراموش نخواهد کرد. (۶۴)

همان خدایی که آفریننده‌ی آسمان‌ها و زمین است و هر چه بین آن‌هاست، پس باید همان خدای یکتا را پرستش کنی و البته در راه بندگی او صبر و تحمل کن (که اگر او را به خدایی نپرستی) آیا دیگری را مانند او به نام خدا (یی لایق پرستش) خواهی یافت؟ (۶۵)

و انسان (بیچاره در امر معاد شک کند و) گوید: آیا چون من بمیرم باز به زودی مرا از قبر بیرون آورده و زنده خواهند کرد؟! (۶۶)

آیا آدمی (برای ایمان به معاد) متذکر آن نمی‏شود که اول که هیچ محض و معدوم صرف بود ما او را ایجاد کردیم؟ (۶۷)

قسم به خدای تو که البته آن‌ها را با شیاطین در قیامت محشور می‏گردانیم، آن گاه همه را احضار خواهیم کرد تا گرد آتش جهنم به زانو درآیند. (۶۸)

سپس هر که عتوّ و سرکشی بر فرمان خدای مهربان بیشتر کرده یک یک را از هر فرقه بیرون آریم (تا به دوزخ درافکنیم). (۶۹)

آن گاه ما آن‌هایی را که سزاوارتر به درآمدن به آتش دوزخند بهتر می‏شناسیم. (۷۰)

و هیچ یک از شما (نوع بشر) باقی نماند جز آن‌که به دوزخ وارد شود این حکم حتمی پروردگار توست. (۷۱)

پس از ورود همه در دوزخ، ما افرادی را که خداترس و باتقوا بوده‏اند نجات خواهیم داد و ستمکاران را فرو گذاریم تا در آن آتش به زانو درافتند. (۷۲)

و هر گاه (در فضیلت مؤمن بر کافر) آیات واضحه‌ی ما بر مردم تلاوت شود کافران (غنی و متکبر) به مؤمنان (در مقام مفاخره) گویند: کدام یک از ما دو فرقه مقاماتمان بهتر و مجلس و انجمنمان نیکوتر خواهد بود؟ (۷۳)

در صورتی که ما پیش از این کافران چه گروه‏های بسیاری را که از این‌ها داراتر و خوش‌تر بودند همه را هلاک گردانیدیم. (۷۴)

بگو که هر کس که به راه کفر و ضلالت رفت خدای مهربان به او مهلت می‏دهد تا آن ساعت که وعده‌ی عذاب را به چشم خود ببینند که یا عذاب (قتل و اسیری) چشد یا ساعت قیامت وی را فرا رسد، پس کافران به زودی خواهند دانست که (از مؤمن و کافر) کدام یک روزگارش بدتر و سپاهش ضعیف‏تر است! (۷۵)

و خدا هدایت‌یافتگان را بر هدایت می‏افزاید و اعمال صالحی که (اجرش نعمت) ابدی است نزد پروردگار تو بهتر (از مال و جاه فانی دنیا) است هم از جهت ثواب الهی و هم از جهت حسن عاقبت اخروی. (۷۶)

(ای رسول) دیدی حال آن کس را که به آیات ما کافر شد (مانند عاص بن وائل کافر) و (به خبّاب بن ارت مؤمن به استهزاء و مسخره) گفت: من البته مال و فرزند بسیار (در بهشت هم) خواهم داشت (و آن جا طلب تو را می‏دهم)؟! (۷۷)

آیا بر عالم غیب آگاهی یافته یا از خدای رحمن (بر خود) عهدی گرفته است (که در عالم آخرت هم دارای نعمت و ثروت باشد)؟ (۷۸)

هرگز چنین نیست، ما البته آن‌چه گوید خواهیم نوشت و سخت بر عذابش خواهیم افزود. (۷۹)

و آن‌چه (از مال و متاع و فرزند) که (به مفاخرت و غرور دایم) در گفتار داشت ما وارث آن شویم و او بی‏کس و تنها به جانب ما بازآید. (۸۰)

و مشرکان، خدای یگانه را ترک گفته و خدایان باطل (مانند بت‌ها و فراعنه) را برای عزت و احترام دنیوی برگرفتند. (۸۱)

چنین نیست، بلکه به زودی پرستش آن خدایان باطل را انکار کنند و به خصومت آن‌ها برخیزند. (۸۲)

آیا ندیدی که ما شیاطین را بر سر کافران فرستادیم تا سخت آن‌ها را تحریک کنند (و به وهم و خیالات باطل دنیا آنان را به گناه اندازند و از سعادت ابد محرومشان سازند)؟ (۸۳)

پس تعجیل در کار آن‌ها مکن که ما حساب (روز و ساعت عذاب) آنان را کاملاً در نظر داریم. (۸۴)

(یاد آور) روزی که متقیان را به سوی خدای مهربان به اجتماع محشور گردانیم. (۸۵)

و بدکاران را تشنه‌لب به سوی آتش دوزخ برانیم. (۸۶)

در آن روز هیچ کس مالک شفاعت نباشد مگر کسی که (به پرستش حق) از خدای مهربان عهدنامه (توحید کامل و شفاعت) دریافته است. (۸۷)

و کافران گفتند که خدای رحمان فرزند برگرفته! (۸۸)

(ای کافران) همانا شما سخنی بسیار زشت و منکر بر زبان آوردید. (۸۹)

نزدیک است از این گفته‌ی زشت و عقیده‌ی باطل آسمان‌ها از هم فرو ریزد و زمین بشکافد و کوه‏ها متلاشی گردد. (۹۰)

چرا که برای خدای مهربان فرزندی (مسیح و عزیر و ملایک را) دعوی کردند. (۹۱)

در صورتی که هرگز خدای رحمن را (که منزه از مثل و مانند است) فرزند داشتن سزاوار نخواهد بود. (۹۲)

بلکه هیچ موجودی در آسمان‌ها و زمین نیست جز این‌که خدا را بنده‌ی فرمانبردار است. (۹۳)

محقّقاً او به شماره‌ی همه موجودات کاملاً آگاه است. (۹۴)

و تمام آن‌ها روز قیامت منفرد و تنها به پیشگاه حضرتش حضور می‏یابند. (۹۵)

همانا آنان که به خدا ایمان آوردند و نیکوکار شدند خدای رحمان آن‌ها را (در نظر خلق و حق) محبوب می‏گرداند. (۹۶)

ما حقایق این قرآن را بی‏تردید به زبان تو سهل و آسان کردیم تا به آن اهل تقوا را بشارت دهی و معاندان لجوج را بترسانی. (۹۷)

و چه بسیار اقوامی از اهل عناد را که پیش از این معاندین هلاک ساختیم! آیا چشم تو به احدی از آن‌ها دیگر خواهد افتاد؟ یا کمترین صدایی از آنان خواهی شنید؟ (۹۸)