تاریخ ایران باستان/قسمت دوم - مشرق قدیم/کارهای علماء بعد از کشف سرچشمههای نوین
ایران قدیم گنجایش بیش از این را ندارد، ولی معلوم است که از تحقیقات و حفریات آنچه راجع به ایران قدیم باشد در جای خود مشروحتر ذکر خواهد شد.
در خاتمه زاید نیست گفته شود که حفریات و تحقیقات را اکنون هم جدّا تعقیب میکنند و هیئتهای علمی اروپائی و امریکائی در جاهای مختلف مشرق قدیم مشغول کارند. بنابراین باید امیدوار بود که تاریخ مشرق قدیم در آتیه نزدیک روشنتر از آنچه هست خواهد بود.
کارهای علماء بعد از کشف سرچشمههای نوین
قبل از کشف منابع جدیده کار علماء منحصر بود به اینکه اطلاعاتی از سرچشمههای قدیم و توریة بدست آورده تفسیر کنند، یعنی کار اینها بیشباهت نبود بشخصی که در جائی ایستاده قدم برمیدارد و میگذارد.[۱] با وجود این علمائی پیدا شدند و کتابهائی نوشتند که حالا هم اهمیت دارد، زیرا مدوّنی از مواد منابع قدیم است.[۲]
پس از آن علم تاریخ مشرق قدیم تغییر کرد، تغییرات دارای چند مرحله است و سه مرحلهٔ آن را که اساسیتر است ذکر میکنیم:
مرحلهٔ اولی پس از آنکه منابع جدید کشف شد، انقلابی در تاریخ مشرق قدیم پدید آمد و لازم شد که تجدید نظر در تاریخ مزبور کنند.
در ابتداء از جهت زیادی مواد علماء فرصت مداقهٔ کامل نداشتند و نیز فراموش کردند این نکته را در نظر گیرند که تاریخ مشرق قدیم چند هزارساله است، در این مدّت مدید عهود و دورههائی بوده و زبان، مذهب و سائر چیزهای عهدی در عهد دیگر تغییر کرده. در نتیجهٔ این اشتباه چیزهائی را، که از اسناد دوره بطالسه مثلاً بدست آورده بودند شامل سه هزار سال قبل از آن میداشتند یا تاریخ بابل را از اسناد آسوری استنباط میکردند. این نکته نیز از نظرها محو شد، که در موقع تجدید نظر در علمی یا در موقعی که علم جوانی میخواهد جای علم قدیم را بگیرد، باید مواد جدید را به قسمتهائی تقسیم و بعد هریک از قسمتها را بین علماء و کارکنانی توزیع کرد، تا مداقهٔ کامل و مطالعات عمیق در جزئیات بعمل آید و پس از اخذ نتیجه و مقایسهٔ آن با اطلاعات و معلومات قدیم شالودهٔ علم جدید ریخته شود. بر اثر غفلت از نکاتی که ذکر گردید، کتابهای بزرگی نوشتند که بطور کلی و عمومی مطالب را طرح میکرد و مقصود عمده این بود که این کتابها را عامه بخوانند. کتب مزبوره در ابتداء مورد توجه گردید، ولی دیری نگذشت که، از جهت عجله و عدم مداقهٔ کامل در مندرجات آنها، یا در موادی که مبنای کتب مزبوره بود، اشخاص فکور جامعه با تردید و عدم اطمینان باین کتابها نگریستند. برای مثل موردی را ذکر میکنیم: گوتشمید در ۱۸۷۶ مقالهای را، که راجع به آسورشناسی در یکی از مجلات نوشته بودند، سخت انتقاد و استهزاء کرد[۳] و مباحثهٔ شدید درگرفت، تا آنکه رئیس آسورشناسان آلمانی (شرادر)[۴] مجبور شد دخالت کرده پایه علمی شعبه جدید خاورشناسی را تصدیق و مدافعه کند، ولی نباید تصور کرد که کلیهٔ مصنفات یا مؤلفات این زمان این حال را داشت، زیرا کتبی هم در آلمان، فرانسه و انگلستان نوشته میشد که دارای مزایای علمی بود، مثلاً مدوّن کتیبههای میخی موزهٔ بریطانیائی، که در پنج جلد منتشر شد، مربوط باین زمان است[۵] و بعد از آن دنبالهٔ آن بعنوان متنهای میخی بطبع رسید،[۶] آکادمی کتیبهها در پاریس مجموعهای از کتیبههای سامی منتشر کرد،[۷] کتب دیگری هم نوشته شد و بطبع رسید که ذکر آنها با مقصود ما ملازم نیست. در این اوان علمائی هم پیدا شدند که خواستند امتحانی برای نوشتن تاریخ عمومی کلیهٔ مشرق قدیم بکنند، از جمله (مسپرو) فرانسوی است که کتاب او موسوم به «تاریخ قدیم مردمان مشرق» است.[۸] این کتاب در طبع پنجم دارای سه جلد با گراورهای خوب گردید. خود مسپرو مصرشناس بود و از این جهت کتاب او، که مبتنی بر اسناد و مدارک میباشد، بیشتر برای تاریخ مصر قدیم اهمیت دارد.
مرحلهٔ دوّم وقتی که موادّ متراکم گردید و بر عدهٔ علماء خاورشناس افزود، مطالعه و مداقّه در منابع جدید در مرحله دوّم داخل شد. توضیح آنکه مواد را تقسیم کرده درصدد برآمدند که عهود و ازمنهٔ این مدارک را بدست آرند. در این راه دو نفر پیشقدم بود: (مسپرو) و (ارمان) اوّلی اسلوب علمی بکار برده کتابی راجع بمذهب مصریهای قدیم نوشت،[۹] و دوّمی هم با همان اسلوب علمی در باب مصر و زندگانی مصر تصنیفی کرد،[۱۰] بعدها بواسطهٔ زحمات این دو عالم جوانانی تربیت شدند که خدمات شایان بتاریخ مشرق قدیم موافق منابع جدیده کردند. پس از آن این اسلوب را راجع بمنابع آسوری و بابلی بکار بردند و در نتیجه کتابهای زیادی نوشته شد، که از کتب مهمه بشمار میرود، مانند ترجمهٔ تمام کتیبهها و خطوط میخی آسوری که بهدایت آسورشناس معروف آلمانی (شرادر) انجام یافت.[۱۱] از ۱۸۸۰ شروع کردند به نوشتن کتبی راجع بتاریخ عهد قدیم که مبتنی بر منابع جدید و قدیم باشد. از میان این نوع کتابها کتاب (ادوار مییر) خیلی معروف است و هنوز کهنه نشده.[۱۲] پس از آن تاریخ مشرق قدیم بقدری بسط یافت، که دیگر برای عالمی مقدور نبود در تمام رشتههای آن متبحر شود. بر اثر این انبساط، تاریخ مزبور را به شعبههائی تقسیم کردند، هر عالم موافق ذوق خود شعبهای انتخاب کرد و هیئتی برای نوشتن تاریخ مشرق قدیم تشکیل گردید، مثلاً در آلمان نوشتن تاریخ ایران نصیب فردیناند یوستی شد،[۱۳] تاریخ مصر را (ادوارد مییر) با عالم دیگری نوشت، آسور و بابل را (هم مل) و فینیقیه را (پیچمان) بمورد مداقّه درآوردند (این موارد را برای مثل ذکر کردیم و الاّ نظائر آن زیاد است).
بعد قرار شد دستورهائی برای تاریخ قدیم بنویسند و باز این کار را بین علماء متخصص تقسیم کردند و تاریخ ماد و پارس بسهم (پراشک) افتاد. در میان کتب مرحله دوّم لازم است اشارهای هم بکتاب (پرر) و (شیپیه) کنیم. این کتاب راجع به صنایع مشرق است[۱۴] و در باب ایران و آسور اطلاعات مهمی میدهد، ولی بعد از طبع این کتاب اکتشافات زیاد راجع به صنایع مشرق قدیم روی داده و باید کتابی جدید در این باب بنویسند. بیموقع نیست گفته شود که علمائی هم مانند (اپپر) فرانسوی کتابهائی در باب علوم مشرق قدیم نوشتهاند، مثلاً راجع بریاضیات در نزد مصریها، هیئت در آسور و بابل، طب در مشرق.
مرحلهٔ سوّم در اواخر قرن نوزدهم میلادی کشفیات غیر مترقبه در صفحاتی که تمدّن بابلی داشتند روی داد، در مصر آثار قبل از تاریخ این مملکت بدست آمد و نیز آثار ممالک درجه دوّم مشرق قدیم در آسیای غربی کشف شد. تمام این اکتشافات باز انقلابی را در تاریخ مشرق قدیم باعث گردیده آن را در مرحلهٔ سوّم داخل کرد. در این مرحله علماء آلمانی محرّک شدند، حفریّاتی بواسطه هیئت علمی آلمانی موسوم به «شرکت شرقی»[۱۵] در جاهای مختلف مشرق قدیم بعمل آمد و نفوذ بابل در تمدّن بشر روشنتر گردید. در این اوان اسنادی باز بدست آمد و علماء توانستند راجع باقتصادیات و سیاسیات و طرز تشکیل دولتهای مشرق قدیم مطالعاتی کنند. حالا تاریخ مشرق قدیم دارد تاریخ واقعی میشود و علماء شعبههای مختلف، مانند علم آثار عتیقه، زمینشناسی، فقه اللغه، زبانشناسی و غیره، به خاورشناسها کمک میکنند و مسائل زیاد راجع به نژادها، زبانها، آثار اعصار قبل از تاریخ و غیره روشن میگردد. در ابتدای این مرحله، افق نظر علماء وسعت یافت و این مسئله طرح شد که تمام تمدّنهای شرقی از کجا آب میخورند و چه ارتباطی با یکدیگر دارند. بعضی دارای این عقیده شدند که سرچشمهٔ تمدّن بشر در مصبّ رود فرات جوشیده و بعد از اینجا بسائر جاهای عالم جاری شده. در این مسئله در تحت تأثیر کشفیات جدید، باز یک نوع عجله و شتابندگی ایجاد شد و علمائی، مانند (وین کلر)، (شتوکن) و غیره خیلی دور رفته گفتند که تمدّن تمام عالم، حتی ژاپون و امریکای قبل از (کلومب) هم، از بابل است و بابل معلم تمام ملل میباشد، منشأ اساطیر تمام ملل را از نجومی که در نزد بابلیها رایج بود دانستند، در خود تاریخ مشرق قدیم فرضیات متهورانه کرده خواستند در هر قسمت چیزهای تازه بگویند و از این حقّ مورّخ، که از اوضاع قرون بعد استنباطهائی راجع باوضاع قرون قبل میکند، سوء استعمال کرده نتیجههائی گرفتند که اساس محکمی نداشت. چنین بود کتبی که در این زمان برای عامّه نوشته میشد، چنین بود نیز مصنفات وین کلر[۱۶] و جلد سوّم کتابی که (وینکلر) و (نیبور) نوشتند و معروف بتاریخ عالم است[۱۷] نیز در همین اوان (وین کلر)، (ثیم مرمان)[۱۸] کتابهائی نوشتند و اطلاعاتی را، که از خطوط میخی و آثار قدیمه بنی سام بدست آمده بود، جمع کرده، تبصرههای مفیدی بر آن افزوده، کلیاتی از تمام این اطلاعات استنتاج کردند. اگر (وین کلر) در مصنفات دیگر خود تمام مندرجات توریة را تا داود نتیجهٔ معتقدات بابلی راجع به آفتاب و ستارهها میدانست، در این کتاب خود او با ثیم مرمان اساس مذهب عیسوی را هم از بابل استخراج کرد. در سر این مسئله، یعنی ارتباط توریة با بابل مباحثات و مشاجرات زیاد بعمل آمد، یکی از علل آن کتابی بود که (دلیچ) نوشت و کتاب مزبور بعنوان «بابل و توریة» معروف شد.[۱۹] این جریان، که در اروپا معروف به «پان بابیلونیسم» بود،[۲۰] یعنی جریانی که منشأ تمدّن، تمام عالم را از بابل میدانست، طولی نکشید و بر ضدّ آن جریان دیگری شروع گردید، ولی رویهمرفته جریان مذکور باعث شد که در اروپا توجّه و علاقه مخصوصی نسبت بتاریخ مشرق قدیم پدید آمد. جریانی که بر ضدّ «پان بابیلونیسم» شروع گردید نویسندگانی داشت مانند (ادوار مییر). این مصنف در کتاب معروف خود که موسوم به «تاریخ قدیم» است[۲۱] باز براه احتیاط و اسلوب صحیح برگشت و مخالف عقاید مصنفین مذکور، یا بهطوریکه میگوید، ضدّ «مکاشفات برلنی» گردید.[۲۲] مصنفی دیگر مانند (کوگلر)، که در هیئت و نجوم بابل متخصص بود، نیز بر ضدّ عقاید طرفداران «پان بابیلونیسم» قیام کرده نشان داد که تا قرن هشتم میلادی هیئت بابل پایهٔ علمی نداشت و بعد اشخاصی، مانند (گرسمان) عالم الهیات، (اون گناد) آسورشناس و (ران که) مصرشناس، مسئلهٔ «بابل و توریة» را از سر گرفتند ولی با نظری دیگر. توضیح آنکه بجای قواعد و اصولی که ثابت نشده بود، ترجمهٔ صحیح و تطبیق و تحقیقشده متن توریة را منتشر و صورتها و اشکال زیادی بآن علاوه کردند، تا مردم و اشخاصی که باین مسئله علاقهمندند، با خود متن صحیح و روشن مواجه گردند. این کتاب[۲۳] و کتب دیگر که بر ضدّ جریان «پان بابیلونیسم» نوشته شد و بعضی را ذکر کردیم، ضربتی بود، که به طرفداران این رویه وارد آمد. بعد کوگلر باز کتابی نوشته ثابت کرد که عقاید وین کلر از نظر علم هیئت و آسورشناسی مبنائی ندارد. یکی از مقالات او معروف است به «روی خرابههای پان بابیلونیسم». بر اثر کتب مذکوره عمارت «پان بابیلونیسم» چنان خراب شد که یکی از علماء تاریخ قدیم گوید «سنگی روی سنگ باقی نماند» و کتابهائی بیرون آمد که در آنها عجله و حرارت سابق دیگر دیده نمیشود. مثلاً کتاب کینگ[۲۴] که راجع بتاریخ سومر و اکد است و بزمان حمورابی منتهی میگردد این کتاب موافق مدارکی نوشته شده که بدست آمده و معلوم است. طبع جدید جلد اوّل کتاب مییر که موسوم به «تاریخ عهد قدیم» است نیز مؤیّد این جریان شد و، اگر از بعض مستثنیات صرفنظر کنیم، تاریخ مشرق قدیم به مجرائی افتاده که نسبت بسابق بمراتب بیشتر علمی و پایهٔ آن بر مدارکی است که بدست آمده و همهساله بر عدهٔ آن میافزاید.
مختصری که از جریان خاورشناسی ذکر شد ما را باین نتیجه میرساند:
بر فرض بیاساس بودن عقاید بعض علماء، که بقول علماء دیگر از عجله و کمی مطالعه و حرارت بیجهت ناشی شده، باز این مطلب مسلم است که تاریخ مشرق قدیم بقدری روشن شده و کشفیات جدید به اندازهای دامنهٔ آن را وسعت داده، که میتوان بیتردید گفت، تاریخ مزبور با آنچه در صدسال قبل بود زیر و زبر گشته و در عقیدهای، که علماء تاریخ نسبت بملل مشرق قدیم داشتند و پایهٔ آن بر کتب مورّخین عهد قدیم بود، تغییرات اساسی روی داده، ولی نیز باید گفت که این انقلاب علمی، بقدری که شامل مصر و بابل و آسور گردیده، شامل ایران نشده، زیرا در ایران بیشتر بخواندن کتیبهها و تحقیق و تدقیق در آثاری که روی زمین است پرداختهاند و چه بسیار است امکنه تاریخی که هنوز حفریات و کاوشهائی در آنجاها نشده، و حال اینکه اکثر موادّی که بمصر و آسورشناسی کمک کرده از زیر زمین بیرون آمده، مانند دفترخانهٔ مصر و کتابخانهٔ آسور و غیره که در فوق به آنها اشاره شد، بنابراین نوشتههای مورّخین عهد قدیم برای تاریخ قدیم ایران هنوز سرچشمههای مهم بشمار میرود و، تا وقتی که ما به حفریّات علمی و مرتب شروع نکنیم و در جاهائی، مانند همدان، استخر، تختجمشید، پاسارگاد، محل شهر صد دروازه، باختر، سیستان و غیره، کاوشهائی بعمل نیاید باید بواسطهٔ فقدان وسائل دیگر در نوشتههای مورّخین قدیم دقیق شویم، تا شاید از مقایسهٔ نوشتههای مذکور قسمتی از تاریکیها برطرف شود، یا از نتیجهٔ حفریات علمی در جاهای دیگر مشرق قدیم، به اندازهای که دورههائی از آن با دورههای ایران قدیم مطابقت میکند، استفاده کنیم. این وسیلهٔ آخری اگر چه کافی نیست، ولی چنان هم نیست که در مواردی اطلاعات گرانبهائی ندهد، زیرا تجربه نشان میدهد که بعض کشفیات در مصر، بابل، آسور و غیره روشنائیهائی نیز بتاریخ ایران قدیم افکنده. مؤلف در هر مورد که باین نوع کشفیات برسد آن را ذکر خواهد کرد، تا معلوم باشد که چگونه یک سند تاریخی، که ناگهان از زیر خاک بیرون آمده، حکایت مطوّل مورّخی را از بیخ و بن تغییر داده، یا آن را طوری تکذیب کرده که برای احدی مجال تردید نمانده. بنا بر آنچه گفته شد ایرانشناسی اگر چه نسبت بسابق ترقی کرده، ولی هنوز به ترقیات مصر و آسورشناسی نرسیده و روزی خواهد آمد (شاید در آتیهٔ نزدیک) که ایرانیان دورههای بعد بمراتب بهتر از نیاکانشان تاریخ قدیم وطنشان را خواهند دانست.
- ↑ یعنی باصطلاح نظامیها در جا میزند.
- ↑ مانند این کتابها: Bunsen, Aegyptens Stelle in d. Weltgeschichte, Hamburg 1845. Niebuhr, Geschichte Assurs und Babels, Berlin 1857. Bochart, Chanaan
- ↑ عنوان مقاله این بود: Neue Beitrage Zur Gesehiehte d.Alten Orient
- ↑ Schrader.
- ↑ Cuneiform Inscriptions of Western Asia.
- ↑ Cuneiform texts.
- ↑ Corpus inscriptionum semiticorum
- ↑ Maspero, Histoire Des. peuples de l'Orient 1875.
- ↑ Maspero,Revue de Fhistoire des religions.
- ↑ Ermann, Aegypten und Aegyptiches Leben.
- ↑ Keilinsehrift liehe Bibliothek.
- ↑ Ed. Meyer, Gesehiehte des Alterthums.
- ↑ F. Justi.
- ↑ Perrot et Chipiez, Histoire de P Art dans l'Antiquite.
- ↑ Orient Gesellschaft.
- ↑ Winckler, Geschichte Babyloniens-Assyriens; Geschichte Israels.
- ↑ Weltgeschichte.
- ↑ Zimmermann.
- ↑ Babel und Bibel.
- ↑ Panbabylonisme.
- ↑ Geschichte des Altertums.
- ↑ Revelation de Berlin.
- ↑ Altor ientalisehe Texte und Bilder Zum Alten Testamente.
- ↑ L. King.