۳۱) چگونه رنجیدگی به دشمنی انجامید
با این رنجیدگیها میگذشت و من بر آن بودم که توانم خود را به کنار گیرم. افسوس که نتوانستم، و رنجیدگیها به دشمنی انجامید. چگونگی آنکه در همان روزها گفتگوی برگزیده شدن «کمیته ایالتی» به میان آمده و از همه شهرهای آذربایجان نمایندگان خواسته شده بود. خیابانی و یارانش میخواستند از یکسو با این کار زبان خرده گیران را بندند و از یکسو چنان کنند که جز خودشان برگزیده نشوند. دسته دموکرات آذربایجان از این زمان نیروی بسیاری می داشت، خیابانی می خواست خودش آنرا تنها بدست گیرد.
بهر حال یکروز آدینه نشست بسیار بزرگی در حیاط تجدد برپا گردید. من نیز از نمایندگان میبودم که میبایست در آنجا باشم. چند صد تن فراهم آمده مینشستیم و میبایست نشست در چهار بغروب مانده، گشاده گردد و گفتگو آغاز گردد. ولی خیابانی و همراهانش در حیاط دیگر در بالا خانه نشسته به میان ما نمیآمدند. در این میان دیده میشد زیردستان خیابانی (که برخی هم تپانچه به کمر میداشتند) در میان رده[۱]های باشندگان[۲] میگردند و به گوشها سخنانی می گویند. من پرسیدم چه رخ داده؟!. پاسخ نگفتند. ولی دانسته شد برخی از همچشمان خیابانی (که یکی از ایشان هیئت میبود) از رنجیدگی دموکراتها از خیابانی فرصت یافته گروهی را بسوی خود کشیدهاند، و خیابانی که این را دانسته خشمناک گردیده و اینست پایین نمیآید و نشست را نمیگشاید و زیردستان او پیامهای بیمآمیز به این و آن میآورند.
همه از این رفتار آزرده گردیدیم. یکساعت بغروب خیابانی با یارانش آمدند، نخست خود او برخاسته گفتار کوتاهی راند و فرونشست. پس ازو آقا میر آقا «رابط کمیته» جملههای کوتاهی را بنام گزارش دوساله به زبان راند. سپس فیوضات برخاسته به گفتاری تندی پرداخت و به کسانیکه «دشمنان دموکراسی» مینامید و نمیگفت کیانند، دشنامها شمرد و بیمها داد، و پس از اینها پیشنهاد کرد که نشست چند آدینه پی هم برپا گردد و سخنرانیها در پیرامون «مرام مقدس دموکراسی» رود و پس از آنها باشد که کمیته تازه برگزیده شود.
چون گفتار او به پایان آمد من جای نشستن ندیده با دو تن از یاران خود، سلطانزاده، و خازنزاده برخاستیم. کسان بسیاری پیروی از ما کرده برخاستند، و چون بیرون آمدیم در همان کوچه گرد ما را گرفته و به گله پرداخته چنین گفتند: «تا کی باید بشکیبیم[۳]؟!. شما پیش افتید ما