برگه:Zendegani-man.pdf/۳۶

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
زندگانی من / احمد کسروی
۳۶
 

از برگردانیدن قرآن سخت نمی بود. ولی برای آنکه فراموش نکنم بایستی معنی آیه را نیک دانم و بهمبستگی آنها را با همدیگر به یاد سپارم.

این کار مرا واداشت که زمانی به معنی قرآن (معنایی که از خود آیه ها در می آید) پردازم. و این پرداختن به معنی آنها خود داستانی گردید و نخست تکانی که در اندیشه ها و باورهای من پدید آمد از این راه بود.

۱۴) چگونه به دانش‌های نوین راه یافتم

در سال ۱۲۹۰ (۱۳۲۹) که محمد علی میرزا بازگشت و بار دیگر در ایران جنگها برخاست و هواداران محمد علی در همه جا بشور و تکان آمدند، و از آنسو صمد خان به باسمنج آمده دوباره تبریز را گرد فرا گرفت[۱] و جنگها میانه او با مشروطه خواهان رفت، و سپس نیز داستان التماتوم دولت روس پیش آمد و در همه شهرهای ایران بویژه در تبریز شور و خروش بسیاری پدید آمد. من در همه اینها در هکماوار می بودم و از بس که دل آزردگی از کار خود می داشتم کمتر به اینها می پرداختم. از بس از کار خود شرمنده میبودم بدیدن دوستان و آشنایان کمتر می رفتم.

در آنسال در تابستان ستاره دمدار «هالی» که در کتابهای ستاره شناسی بسیار بنامست، پدیدار گردیده بود. در هنگامیکه سخن از بازگشت محمد علی میرزا میرفتی و هر کس بیم جنگ و و خونریزی میداشتی، این مدار پدید آمده یکرشته گفتگوها نیز از برخوردن آن به زمین و نابودی جهان به میان آمده بود.

ولی من از آن ستاره خشنود می بودم. شبها به پشت بام رفته به تماشایش می پرداختم، و این ستاره و داستانش بود که مرا به دانشهای اروپایی راه نمود[۲] و از آنها آگاهم گردانید. چگونگی آنکه صرف و نحو که خوانده بودم پس از دست کشیدن از درس، کتاب های عربی بدست آورده می خواندمی و گاهی مشق عربی نویسی کردمی. طلبه ها که در مدرسه های کهن درس خواندندی، خواستشان یاد گرفتن زبان عربی نبودی. خود صرف و نحو را دانشی دانسته تنها به آن بس کردند. از اینجاست که پس از سالها صرف و نحو، کتاب عربی نتوانستندی خواند، یک نامه عربی نتوانستندی نوشت. ولی من به اینها نیز پرداخته بودم. از اینرو هر کتاب عربی بدستم افتادی با خشنودی می خواندمی. روزی یک شماره مهنامه «المقتطف» مصر بدستم افتاد. گفتاری در آن درباره دُمدار هالی می بود. داستانش را می نوشت که نخست دُمدار است که حساب گردشش را دانسته‌اند و این مدار هر ۷۵ سال یکبار باز می گردد. آخرین بار در سال

  1. گرد فرا گرفتن= محاصره کردن (ویراینده)
  2. راه نمودن= راهنمایی کردن (ویراینده)