برگه:Zendegani-man.pdf/۳۴

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
زندگانی من / احمد کسروی
۳۴
 

که «بحران» پایان یافته بوده و من بخود آمدم و چشم باز کردم و مادرم را دیدم که با دیده های اشکبار بالا سرم ایستاده و رو به آسمان سپاس می گزارد. در آن ده روز سختی بیماری، مادرم بی تابی بسیار می نموده است.

کم کم بیماری از میان رفت و من به پا برخاستم. ولی خون بسرم زده بود و بسیار سنگین می نمود. پزشک میگفت باید خون از بینیت روان گردد تا از این رنج رها گردی. یکماه کمابیش با آن سختی می گذرانیدم تا روزی بهنگامی که در خانه تنها می بودم از بینیم خون چکیدن آغازید، و چون جلو نگرفتم رفته رفته تندتر گردید تا آنجا که بیحال شدم و افتادم و تا مادرم از خانه همسایه بیاید و به جلوگیری کوشد، خون بی اندازه بیرون ریخت. این خون ریختن بی اندازه یکی از رخداده های هناینده[۱] در زندگانی من بوده. زیرا به شُوند[۲] آن، بسیار کمخون و ناتوان گردیدم و این کمخونی و ناتوانی تا امروز با من همراه است.

از فردای همان روز چشمهایم تاریک شد که کسی را از ده گام دوری نمیشناختم. پس از چندی دندانهایم خورد شدن آغازید. بر سرم موی سفید پیدا شد. بدگواری[۳] سختی (سوء هاضمه) پدید آمد. اگر سفرهای پیاپی که چند سال پس از آن پیش آمد و از آن ناتوانی بسیار کاست نبودی، دانسته نیست حال تندرستی من به کجا انجامیدی.

۱۳) چگونه مرا به مسجد بردند

در همان روزها که از تیفوس رهیده ولی هنوز از ناتوانی بیرون نیامده بودم. روزی دیده شد کسانی در حیاط بیرون گرد آمده، و چون روز یکم رمضان می بود می خواهند مرا به مسجد نیایم ببرند که نماز بخوانم و به منبر رفته موعظه کنم. این کار به دلخواه من نمی بود و بسیار دشوار می افتاد. ولی چون می دانستم درچیدهٔ[۴] حاجی میر محسن آقاست، ناچاری پذیرفتم و نماز می خواندم. سپس محرم رسید که باز بایستی به منبر روم.

کوتاه سخن آنکه مرا با زور و فشار، ملا گردانیده بودند. ولی خود در رنج سختی می بودم. گذشته از

آنکه بسیار شرمنده می شدم و گاهی بالای منبر خود را می باختم. بارها با خود اندیشیده می گفتم: از این کار چسودی مرا با مردم را خواهد بود؟. ملایان دیگر چیستند که من باشم؟. بخود بایا[۵] می‌شماردم که اندیشه کار دیگری کنم.

  1. هناینده (بر وزن پناهنده) = موثر (ویراینده)
  2. شوند (بر وزن بلند)= دلیل، موجب (ویراینده)
  3. بدگواری= سوء هاضمه (ویراینده)
  4. درچیده (بر وزن برچیده)= مرتب، مرتب شده (ویراینده)
  5. بایا= وظیفه، واجب (ویراینده)