برگه:Zendegani-man.pdf/۲۲

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
زندگانی من / احمد کسروی
۲۲
 

می بود که به من دشوار می افتاد. در این هنگام نیز اندوه آنرا می داشتم، و چون این اندوه خود را به مادرم باز نمودم[۱]، با لبخندی گفت: «غم نخور در ویا برای کسی ختم نگذارند».

باری وبا آمد و مردم به شیوه آن زمان از کوچه‌ها قرآن آویزان گردانیدند که هرکه از زیر آن گذرد در زینهار باشد و در دربندها و سر کوچه‌ها فرش گسترده روضه‌خوانی‌ها برپا گردانیدند. یکروز هم یکی از نوه‌های آقا میرفتاح را سوار خر گردانیده به آن کوی آوردند و در کوچه‌ها گردانیدند که مردان و زنان دستش و دامنش را بوسند.

آقا میرفتاح که در داستان در آمدن[۲] روسها به آذربایجان در سال ۱۲۴۳ (قمری) بجلو مردم افتاده و آنان را به پیشواز روسها برده بود و بدینسان نام او در کتابها مانده، خانه اش در تبریز «اجاق»[۳] می بود که مردم نذرها کردندی و ارمغان ها بر دندی، و در وبا و دیگر پیشامدها دست به دامن بازماندگان او یازیده شدی[۴]. در سال ۱۲۸۴ (قمری) که باز و با در تبریز می بوده مردم باز رو به آن «اجاق» آورده و یکی از پسرهای آقای میرفتاح را در کویها گردانیده بودند، و او چون خود و با گرفته و مرده بود، مردم گفته بودند: «آقا بلا را به تن خودش پذیرفت»، به باورشان درباره آن خاندان افزوده بود.

بهر حال و با کار خود را می کرد و روزانه چند صد تن را می کشت تا کم کم از سختی کاست و از میان رفت. می توان گفت: آخرین وبای بزرگ در ایران می بود. پیش از آن یک بار در سال ۱۳۹۰ (قمری) که من در آن زمان سه ساله می‌بوده‌ام پدیدار گردیده و بسیار سخت می بوده. پیش از آن هم در سال ۱۲۸۴ می‌بوده که یادش کردم. یکی از سودهای دانشهای اروپایی آنست که جلو وباهای بزرگ را گرفته است.

۷) بار دیگر به درس پرداختم

در آن سه سال و کمتر که من بکار پرداختم همیشه گفتگو از درس نخواندن من در میان می بود. دوستان پدرم و برخی از خویشان و بسیاری از مردم همیشه درس نخواندن مرا ایراد می گرفتند. روزی حاجی میر محسن آقا

مرا پیش خود خواند و چنین گفت: «مردم در کوچه و میدان جلو مرا می گیرند که چرا پسر آقا را نمی فرستید درس بخواند. شما باید بروید درس بخوانید». گفتم: پس از درس خواندن باید به ملایی پردازم، و من گذشته

  1. باز نمودن= بیان کردن (ویراینده)
  2. در آمدن= وارد شدن (ویراینده)
  3. منظور از «اجاق» دودمان هایی هستند که دارنده آتش می‌بوده‌اند و نسل به نسل آن آتش را روشن نگه داشته و دیگران از آن آتش برای روشن کردن اجاق خود می‌برده‌اند و این از زمان زردشتیگری به یادگار مانده. (ویراینده)
  4. دست یازیدن= دست دراز کردن (ویراینده)