برگه:Zendegani-man.pdf/۱۱

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
زندگانی من / احمد کسروی
۱۱
 

در مکتب چون کسی قرآن یا کتابی را به پایان رسانیدی بایستی پول و شیرینی برای آخوند بیاورد و آنروز شاگردان آزاد گردند. من به آخوند گفتم بهتر است قرآن را در «یس» به پایان رسانم. نخست نپذیرفت و سپس خرسندی داد. من با پدرم نیز گفتگو کردم و روزی یک کله قند و دو زرع ماهوت و دو قران پول سفید و کمی شیرینی در یک سینی گزارده برای آخوند بردیم.

کسیکه قرآن را به پایان می رساندی، آخوند او را جلو خود نشاندی و او از سوره بقره آغاز خواندن کردی، و چون به آیه «ختم الله» رسیدی، آخوند یک سیلی نوازش به روی او زدی و شاگردان نیز از پشت سر کتاب یا دوشکچه بسر او پرانیدند. با من نیز این رفتار را کردند.

پس از قرآن بایستی به کتابهای گلستان و جامع عباسی و نصاب و ترسل و ابواب الجنان و منشئات میرزا مهدیخان و تاریخ نادر و تاریخ معجم و تاریخ وصاف و این گونه کتابها پردازم. کتاب های درسی در مکتب اینها می بود. اینها که هیچ یکی برای درس خواندن بچگان نوشته نشده و برخی از آنها پر از واژه‌ها و جمله‌های عربی بسیار دشوار است، به دست بچگان می دادندی.

من که نه فارسی می‌دانستم نه عربی، کارم به این کتاب‌ها افتاده بود، و چون آخوند نیز فارسی نمی دانست می بایست این ها را در خانه از پدرم و یا از خویشانم یاد گیرم و من چون از روی خواهش و آرزو درس می خواندم این دشواریها را آسان می شمردم. چهار سال که در آن مکتب بسر می بردم این کتاب ها را خودم خواندم و پیش رفتم، و چون چند تنی از شاگردان با من همدرس می بودند آنان نیز پیش رفتند. می توان پنداشت که از آن مکتب تنها این چند تن باسواد درآمده‌اند.

پس از این کتاب‌ها نوبت «صرف میر» رسید. آخوند ما که فارسی نمی دانست عربی نیز ندانستی. ولی «صرف میر» را یاد گرفته بود. به من نیز بدانسان یاد داد:

«ضرب ضربا ضربوا ضربت ضربتا ضربن ضربت ضربتما ضربتم ضربت ضربتما ضربتن ضربت ضربنا» ضرب در اصل الضرب بود. مصدر بود، ما خواستیم فعل ماضی بنا کنیم، الف ولام که علامت مصدر بود از اولش انداختیم. به عین الفعل او فتحه دادیم شد ضرب یعنی زد یک مرد غایب در زمان گذشته. ضربا، در اصل ضرب بود، مفرد مذکر ماضی بود، ما خواستیم تثنیه بنا کنیم الفی به آخرش افزودیم شد ضربا یعنی زدند دو مرد غایب در زمان گذشته...». اینست نمونه ای از درس صرف عربی در آن زمان ها. بجای آنکه بگویند: «الضرب» یعنی «زدن» است، اگر خواستیم بگوییم: «زد»، باید بگوییم: «ضرَب» و اگر خواستیم بگوییم: «زدند» (در دو تن) باید بگوییم: «ضربا». آن افسانه دراز را یاد می دادند که شنونده یا شاگرد گیج گردیدی و ندانستی چه می گویند و چه می خواهند.

بایستی همه کار واژه های عربی را که بیشتر از کارواژه‌های[۱]‪ دیگر زبانهاست از این راه یاد گرفت و برای هر یکی از آنها افسانه‌ای به دل سپرد.

  1. کارواژه= فعل (‬اصطلاح دستوری) ‫(ویراینده)