پهلوی شایست نی شایست چهار درجه ولابة شرعی ازین قرار مذکور است: ولایة بزرگ خانه (خانه خدا)، ولایة رئیس دیه (کدخدا)، ولایة میر قبیله (ایلخان)، ولایة مهتر ولایت (حاکم). در اوراق متفرّقه و قطعاتی از رسائل مانویان که درین اواخر بدست افتاد نیز بهمین طبقهبندی برمیخوریم منتهی از عالم ناسوت بعالم ملکوت انتقال یافته است[۱]. در حقیقت دو درجه اعلی و اخیر ازین ولایتها از دیرزمانی باز از بین رفته بود زیراکه دولت قایممقام و متقلّد شغل ایشان شد. از ازمنه بسیار قدیم رئیس قبیله و رئیس ولایت در حکم امور ضروریه آبین وجود داشت اما با قدرت نامعیّن بسیار تغییرپذیر که گاهی با اقتدار محلّی که در دست سران عشایر متجمّع بود برابر میشد. در تشکیل مملکت مقام رئیس ولایت را خود شاهنشاه گرفته: شاهان هخامنشی در کتیبههای خویش خود را خشایثی دهیونام (=شاه ولایات) مینامند. جای میران قبایل را شهربانان مملکتی گرفتهاند. همین وضع در دولت اشکانیان نیز موجود است زیرا نظم و ترتیب زمان هخامنشی آنقدر قوت داشت که با وجود آنهمه تزلزلها باز برجای بماند. بالعکس دو درجهٔ سفلای نظام طبقات ایلی که پابرجاتر بود یعنی خانواده با رئیسش (مانبذ) و دودمان با شیخش (وسبذ) ثابت ماند. دین زرتشت بر اساس علاقهٔ خانواده و نژاد نهاده شده است. خود اشکانیان و مردانی که از ابتدا بدیشان پیوستند و بعدها نخبهٔ اعیان و زبدهٔ رجال دولت پهلوی گردیدند جمله سران عشایر بودند همچنانکه پیش از آن دارا و همراهانش بودند و تکرار میکنم که رؤسای عشایر طبقهٔ علیای این حکومت اشرافی بودند که قدرت آن مستند بتملّک ضیاع وعقار ارثی بود. برین مبنی نونهالهای حکومت ملوکالطّوایف که در زمان هخامنشیان غرس شده بود در همان موقع که دولت پهلو تشکیل یافت بمنتهای نموّ خود رسید.
۱۱. بیوتات عظیمهای که در مدّت این عصر در ردیف اوّل بودند - شاید در تحت تأثیر شدّت سنّت و تقلید عهد هخامنشیان - هفت عدد بودند[۲] که ما