§ ۷. این بود اصول حکومت ملوکالطّوائف در ایران. با وجود ابن باز رسم ملوکالطوائف در زمان هخامنشیان وسعتی نداشت: خداوندگاران رعایای خویش را برای جنگ بزیر سلاح نمیکشیدند چه ایران دران زمان یک سپاه مملکتی حقیقی داشت، بعلاوه یکخدائی یعنی وحدت سلطنت در تمامی مدّت آن عصر محفوظ بود و سبب آن این بود که ادارهٔ مملکت بنوعی تمرکز یافته بود و شهربانانی بنام شاهنشاه و از طرف او بر ولایات فرمانروائی داشتند و اسلوب تفتیشی نیز مجری بود که شاهنشاه بدان وسیله میتوانست از اطاعت کامل شهربانان اطمینان یابد.
§ ۸. اسکندر و سلوکیان که بمنزلهٔ ورّاث سیاسی هخامنشیان بودند تأسیسات دارای اوّل را با همهٔ متعلّقات ضروری آن باقی گذاشتند.
§ ۹. زمانی که اشکانیان با همراهی جمعی از رؤسای پهلوی و شاید داهی (یعنی از سکاها) و با سربازگیری و حشرکشی ایران را فتح کردند و یک دولت جدید ایرانی پدید آوردند نیز باز تقالید و سنن زمان هخامنشیان متروک نشد. معذلک دولت پهلویان (اشکانیان) علامت و امتیاز خاصّی داشت و آن اینکه سیادت و تفوّق بدست اشکانیان از مغرب بنواحی شمال که خصایص ایرانی را با خلوص بیشتری حفظ کردهاند انتقال یافته است و بنابرین مملکت پهلو با وجود رنگ و صورت یونانیش فینفسالامر بیشتر ایرانیست تا مملکت هخامنشی. قریب مدّت دو قرن شاهان اشکانی پیش از آنکه تکامل و ارتقاء تاریخی ایشان را مجبور بانتقال بطیسفون (تیسپون در پهلوی) در سواحل دجله نماید[۱] در کومش (بیونانی هکاتمپیلس یعنی شهر صددروازه) اقامت داشتند.
§ ۱۰. این تسلط و روی کار آمدن ایرانیان شمالی باعث قوّت گرفتن آیین ایلی قدیم گردید . مفهوم نسل و تتابع نسب اجتماع مدّت چند قرنی محفوظ ماند و حتّی پس از انقراض شاهنشاهی ساسانیان نیز در میان جماعت زرتشتیان باقی بود. در کتاب
- ↑ وقتیکه طیسفون اقامتگاه اصلی اشکانیان شد هنگمتانه عموماً مضیف ایشان بود همچنانکه بیلاق هخامنشیان نیز بود.