این برگ همسنجی شدهاست.
چون جنینی پیر، با زهدان به جنگ
میدرد دیوار زهدان را به چنگ
زنده، اما حسرت زادن در او
مرده، اما میل جاندادن در او
خودپسند از درد خود ناخواستن
خفته از سودای بر پا خاستن
خندهام غمناکی بیهودهای
ننگم از دلپاکی بیهودهای
غربت سنگینم از دلدادگیم
شور تند مرگ در همخوابگیم
نامده هرگز فرود از بام خویش
در فرازی شاهد اعدام خویش
کرم خاک و خاکش اما بویناک
بادبادکهاش در افلاک پاک
ناشناس نیمهٔ پنهانیش
شرمگین چهره انسانیش
کوبکو در جستجوی جفت خویش
میدود، معتاد بوی جفت خویش
۸۶
مرداب