پرش به محتوا

برگه:Tavalludi Digar - Farogh Farrukhzad.pdf/۵۶

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

انبوه سایه گستر مژگانش

چون ریشه‌های پردهٔ ابریشم

جاری شدند از بن تاریکی

در امتداد آن کشالهٔ طولانی طلب

و آن تشنج، آن تشنج مرگ‌آلود

تا انتهای گمشدهٔ من

 
 

دیدم که میرهم

دیدم که میرهم

 
 

دیدم که پوست تنم از انبساط عشق ترک میخورد

دیدم که حجم آتشینم

آهسته آب شد

و ریخت، ریخت، ریخت

در ماه، ماه به گودی نشسته، ماه منقلب تار

**

۴۴
وصل