این برگ همسنجی شدهاست.
ترا صدا کردم
ترا صدا کردم
تمام هستی من
چو یک پیالهٔ شیر
میان دستم بود
نگاه آبی ماه
به شیشهها میخورد
ترانهای غمناک
چو دود بر میخاست
ز شهر زنجرهها
چون دود میلغزید
به روی پنجرهها
تمام شب آنجا
میان سینهٔ من
کسی ز نومیدی
۳۳
میان تاریکی