برگه:Tavalludi Digar - Farogh Farrukhzad.pdf/۳۸

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

ای ماهی طلائی مرداب خون من

خوش باد مستیت، که مرا نوش میکنی

تو درهٔ بنفش غروبی که روز را

بر سینه میفشاری و خاموش میکنی

در سایه‌ها، فروغ تو بنشست و رنگ باخت

او را به سایه، از چه سیه‌پوش میکنی؟

۲۶
غزل