در میان پسران وی قطعاً از همه شایستهتر و دلیرتر و منزهتر عباس میرزانایبالسلطنه بوده و چون وی پسر ارشد نبوده است و برادران مهتری هم دعوی ولیعهد داشته اند در همهٔ جنگهای مهمی که در زمان وی شده و فرماندهی سربازان حقاً بعهده او بوده است برای خفیف کردن و سرشکسته کردن او در دربار حتی بغلبهٔ بیگانه راضی میشدهاند و بوسایل مختلف کارشکنی نمیگذاشتهاند پول بلشکریان او برسانند و باو یاری بدهند، تا اینکه در میدان جنگ درمانده شود و از پای درآید و این حقیقت بسیار تلخ در همهٔ اسنادی که ازین دوره بما رسیده است لایح و آشکار است.
خبط فاحشی که فتحعلی شاه کرده بود و این نفاقها و اختلافها را روز بروز وخیمتر میکرد این بود که حکمرانی نواحی مختلف ایران و مخصوصاً نواحی سرحدی حساس را مانند مغرب و جنوب غریی و شرقی و جنوب ایران بپسران خود داده بود و نهتنها ایشان با یکدیگر نفاق داشتند و از هرگونه کارشکنی و فتنه جویی در برابر یکدیگر خود داری نمیکردند بلکه بیشتر اوقات از فرمانبرداری از حکومت مرکزی شانه تهی میکردند و ناچار این اوضاع از نیروی ایران در برابر همسایگان و بیگانگان میکاست و پیشرفت مقاصدشان را آسانتر میکرد، چنانکه در تاریخ ایران هیچ دورهای وخیمتر از سلطنت سی و هفت سالهٔ فتحعلی شاه نیست و در هیچ روزگاری باین اندازه نواحی مهم از دست ایران بیرون نرفته است. چیزی که عواقب این پریشانیها را در ایران وخیمتر میکرد این بود که در سلطنت فتحعلی شاه رقابت بسیار سختی در میان دولت های نیرومند جهان برای تصرف نواحی زرخیز آسیا و افریقا درگرفته بود و هر دولت آسیایی و افریقایی که نیروی مادی و معنوی برای برابری با این اوضاع ودفاع از خاک خود نداشت قهراً با سرعتی شگفت از پا درمیآمد و مستعمره و یا تحتالحمایهٔ دولتی اروپایی میشد.
در شمال ایران امپراطوری وسیع روسیه روز بروز نیرومندتر و وسیعتر میشد. در مغرب ایران همهٔ دول اروپا همدست شده بودند سلطنت جابر و مقتدر آل عثمان را از پای درآورند و وارث متروکات آن شوند. در مشرق ایران پای انگلستان در کشور پهناور هندوستان روز بروز استوارتر میشد و ثروتهای سرشار بیمانع هند همهٔ دولتهای بزرگ جهان مخصوصاً امپراطوریهای روسیه و فرانسه و اتریش را خیره کرده و آنها را هر روز و هر شب بهوس میانداخت که دست انگلیس را از هند کوتاه کنند و خود جانشین آن شوند. ایران همسایه هندوستان و راه طبیعی وصول بدان سرزمین از قارهٔ اروپا مخصوصاً برای روسیه و فرانسه بود. ناچار روسیه میبایست هرچه بیشتر بتواند ایرانرا کوچک کند و راه خود را بهندوستان نزدیکتر سازد. امپراطوری فرانسه هم امیدوار بود از راه ایران دست بهندوستان بیازد.
درین میانه انگلستان نفع و آرزوی تصرف زمینهای ایرانرا نداشت اما آن دولت