برگه:TarikheMoaserV1.pdf/۸۸

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
۷۰

کند و بتفلیس برسد و شاید هم که هراکلیوس از لشکریان روسیه واهمه داشته و میترسیده است اگر بتفلیس برسند در کار سلطنت او خللی وارد شود و امیدوار بوده است که واقعه‌ای آمدن آقا محمد خان را بعقب بیندازد.

از تدابیری که یکاترین در این موقع کرده پیداست که تنها مقصود او حمایت از گرجیان نبوده و بیشتر می‌کوشیده است آقا محمد خان را از سلطنت بردارد و مرتضی قلیخان برادر کهتر وی را که باو پناه برده بود بجای او بنشاند و شمال و مغرب ایران را هم بدینوسیله بر قلمرو خود بیفزاید.

چون خبر شکست هراکلیوس و فرار وی بپترزبورگ رسید یکاترین گوداویچ را با هشت هزار سپاهی بگرجستان فرستاد و عده دیگر را مامور دربند کرد که زمستان را در آنجا بگذرانند و در بهار سی و پنچ هزار سپاهی دیگر بفرماندهی والریان زوبف روانه کرد و وی دربند و باکو و طالش و شماخی و گنجه را گرفت و پیش از آنکه زمستان برسد سراسر نواحی کرانهٔ غربی دریای خزر از مصب رود اترک تا مصب رود کر را روسها تصرف کردند و از راه رود کر با گرجستان مربوط شدند.

پس از آن زوبف با لشکریان خود از ارس گذشت و در صحرای چال مقان لشکرگاه ساخت و گرجیان در شمال پشتیان لشکر او بودند و نیز عده‌ای را از هشدرخان (حاجی طرخان) بیاری او فرستادند و پیشروان آنها جزیرهٔ لکنران را هم گرفتند و در اندیشه گرفتن انزلی و رشت بودند.

آقا محمد خان در بهار سال ۱۲۱۲ روانهٔ آذربایجان شد. چون یکاترین درگذشت و پاول بجای او نشست زوبف را احضارکرد و از شنیدن این خبر آقا محمدخان دلیرتر شد. در همین میان هراکلیوس هم درگذشت و گرگین خان بجای پدر نشست و چون لشکریان روسیه از قفقاز رفتند وی چنان از ترس آقا محمد خان پریشان شد که پانزده هزار لگزی را بیاری خود خواند و ایشان نیز بعدها هزاران زحمت فراهم کردند.

آقا محمد خان هنوز شست میل تا کنار ارس راه داشت که باو خبر رسید اعیان شوشی خواسته‌اند ابراهیم خلیل خان را بگیرند و وی بداغستان گریخته است و آقا محمد خان را دعوت کرده بودند که زودتر بیاری ایشان برخیزد. وی بنهٔ خود را در راه گذاشت و با سواران خود رهسپار شد. چون بکنار ارس رسید رود طغیان کرده بود. بهمین جهت فرمان داد که از آب بگذرند و چون کشتی به اندازه نبود جمعی از لشکریانش غرق شدند و وی پیش از آنکه وضع وخیم شود وارد شوشی شد.

سه روز پیش از آنکه باین شهر برسد در میان صادق خان گرجی پیشخدمت و خداداد نام فراش بر سر پولی نزاعی درگرفت. صادقخان چند روز پیش هم بر مسند آقا محمدخان