بر دستگاه کریم خان در شیراز دست یافت افسوس خورد وگفت اگر میدانستم روزی این فرشها بمن تعلق میگیرد این کار را نمیکردم.
پیداست که این سختگیریها و بیرحمیها مخصوصا در جنگها بیشتر ظاهر میشده و بهمینجهة کشتارهایی که آقا محمد خان درضمن کشورگیریهای خود کرده بخصوص در گرفتن شیراز و اصفهان و قتل عام کرمان و تفلیس معروف است. در کرمان حتی پیشوایان دینی و طلاب مدارس و زنان پیر و کودکان را معاف نکردند و تا خبر دستگیری لطفعلی خان باو نرسید بمردم شهر امان نداد و در تفلیس هم خوتریزی بمنتهای شدت خود رسید.
شدت عمل آقا محمد خان حتی متوجه نزدیکان او میشده و از نخست که بنای کشورگیری را گذاشت چون در میان قاجارها نفوذی نداشت حتی کسانش ازو پیروی نکردند و تنها راهی که داشت این بود که بوسیلهٔ خوف و خشیت بر آنها غالب شود و در این کار باندازهای مبالغه کردکه حتی با برادران خود رضا قلیخان و مرتضی قلیخان و جعفرقلیخان و مهدی قلی خان جنگ کرد و از آن پس این نفاق در خاندان شاهی قاجار ماند و اتحاد و پیوستگی که لازمهٔ خانوادگیست درین خاندان نبوده است چنانکه پس از مرگ فتحعلی شاه پسرانش بر سر سلطنت با هم نزاع کردند و پس از مرگ محمد شاه همین اوضاع پیش آمد.
دربارهٔ لئامت و امساک او در خرج کردن نیز در کتابها مطالب فراوان هست و درین زمینه نمیتوان شک کرد. دلیل آنهم واضحست که وی خردسالی و جوانی خود را در عسرت و تنگدستی گذرانده و بیشتر اوقات از تهیهٔ وسایل زندگی محروم بوده است، چنانکه در موقع فرار از شیراز تهی دست بود و چیزیکه سبب پیشرفت کار او شد این بود که مالیاتی را که از عراق و مازندران بفارس میبردند غارت کرد و وسیله برای تامین لشکرکشی خود فراهم ساخت و از آن پس نیز مصارف لشکریان خود را از غارت نواحی مختلف ایران بدست میآورد و در زمان او مالیات ایران وضع مرتبی نداشت.
دربارهٔ تنگ چشمی او داستانهای بسیار گفتهاند ازآن جمله گفتهاند که با ولیعهد و برادر زادهاش فتحعلی شاه که از همه پیش او عزیزتر بود همواره بر سر خوراک سختگیری میکرد و معروفست که باو میگفت ایران استطاعت آنرا ندارد که تو دو رنگ خورش بر سر سفرهٔ خود داشته باشی. در سبب کشته شدنش گفتهاند که آنروز خربوزهای برایش آورده بودند و بک نیمه از آنرا در ناهار خورده و نیمی دیگر را گفته بود برای شام بگذارند و چون موقع شام رسید و خربوزه را خواست معلوم شد سه تن از خدمت گزارانش خوردهاند. در خشم شد و فرمانداد آن سه تن را فردا صبح بکشند و آنها نیز که از جان خود در هراس بودند شبانه همدست شدند و بر سر بالینش رفتند و بزخم کارد او را از میان برداشتند.