برگه:TarikheMoaserV1.pdf/۵۹

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
۴۵

و او را بکشد ولی یک تن از همراهانش شاید باندیشهٔ خیانت او را ازین کار بازداشت و گفت آقا محمدخان گریخته است. وی از شنیدن این سخن فریب خورد و درین میان صبح شد و هوا روشن شد و بازمانده سپاهیان آقا محمد خان دلیر شدند و ناچار لطفعلی خان از آنجا بازگشت و بکرمان رفت و سپس روی بخراسان نهاد و پس از رنج بسیار برگشت و شهر کرمان را محاصره کرد و گرفت. آقامحمدخان هم با تمام لشکر خود بکرمان تاخت و شهر را محاصره کرد و این محاصره چهار ماه کشید و عاقبت همراهان لطفعلی خان باو خیانت کردند و شهر را تسلیم آقا محمد خان کردند. باز هم لطفعلی خان سه ساعت در کوی و برزن شهر مقاومت می‌کرد و چون چاره را منحصر بفرار دید همینکه شب شد با سه تن از همراهانش از میان سپاه دشمن گریخت.

چون روز شد و آقا محمد خان دانست که لطفعلی خان گریخته است کینهٔ خود را متوجه مردم بیگناه شهر کرمان کرد و فرمان داد که همهٔ مردم شهر بجز کودکان و پیران شکسته را بکشند یا کور کنند و چنانکه نوشته اند در آنروز بیست هزار زن و کودک را در میان لشکریانش قسمت کرد.

چند روز پس از این واقعه لطفعلیخان را بخیانت گرفتار کردند و نزد آقا محمدخان بردند و وی دستور داد کورش کنند و بدین‌گونه پادشاهی او در سال ۱۲۰۹ قمری منقرض شد ودیگر کسی از خاندان زند در ایران بپادشاهی نرسید. لطفعلی خان را پس ازین واقعه بطهران آوردند و پس از چندی در طهران مرد و معروف است در بقعهٔ امامزاده زید طهران او را بخاک سپرده‌اند.

جنگهای آقا محمد خان در نواحی دیگر ایران

پس از مغلوب شدن لطفعلی خان دیگر در جنوب و مغرب و مرکز و شمال غربی ایران مانعی در برابر آقا محمد خان نبود و توانست بآسانی مازندران و گیلان و عراق و فارس و کرمان و مرکز و مغرب ایران را بدست بگیرد. اما در خراسان هنوز بازماندگان نادرشاه و شاهزادگان افشار پادشاهی می‌کردند و در تمام مدتی که خاندان زند در ایران فرمانروایی داشته‌اند کسی مزاحمشان نشده بود.

هنگامی که آقا محمد خان پس از مرگ کریم خان از شیراز گریخت و بایل قاجار پیوست همهٔ پیشوایان این طایفه ازو پیروی نکردند و در میان خاندانش هم بر سر جاه طلبی‌های او نفاق افتاد و آقا محمد خان توانست بزحمت بسیار قسمتی از ایل قاجار را با خود همراه کند و سپاهی شامل سی هزار تن فراهم سازد. در آن زمان پیشوایان قاجار همه در شهر استراباد آن روز و گرگان امروز مقیم بودند و آقامحمدخان صلاح کار خود را درین دید