است و مرتضیقلیخان برادر تنی او برای انتقام ازین کار بگیلان تاخته است، مگر چنانکه گذشت تصور کنیم که وی در فرار مرتضیقلیخان از ایران با او همراه بوده و در تاختوتاز اولی که بگیلان آمده است وی هم از باکو و شروان با وی آمده باشد و درین جنگ دستگیر شده و او را کور کرده و بزندان انداخته باشند. اما این نکته هم با قراینی که هست درست نمینماید.
اما مرتضیقلیخان که بیش از سه برادر دیگر در مخالفت با وی پا فشاری کرده است چون از عهدهٔ وی برنیامده از راه دریای خزر بقفقاز گریخته و خانوادهٔ خود را در ایران گذاشته و آقا محمد خان آنها را بطهران برده است. تاریخ نویسان ایرانی نوشتهاند که وی محرک مردم گرجستان در جنگ با ایران بوده است و حتی چنان وانمود میکنند که خود درین جنگ با برادر شرکت کرده است اما از اسناد گرجی و روسی چنین چیزی برنمیآید. نیز تاریخ نویسان ایرانی نوشتهاند که وی در ۱۱۹۸ از ایران رفته و تا ۱۲۱۲ چهارده سال در ایران نبوده و چون در ۱۲۱۲ درگذشته پیکر او را بعتبات برده و در آنجا بخاک سپردهاند. وی قطعاً از برادر خود آقامحمدخان کهتر بوده و چون آقامحمدخان در ۱۲۱۲ در ۶۳ سالگی کشته شده پیداست که اگر در ۱۲۱۲ در روسیه مرده باشد کمتر از ۶۳ سال داشته است.
از منابع روسی مسلم میشودکه مرتضیقلیخان تا سال ۱۲۱۱ در روسیه زنده بوده است زیرا که درین سال که مطابق سال ۱۷۹۶ میلادیست ولادیمیر لوکیچ باراویکووسکی [۱] که از نقاشان معروف آن زمان روسیه بوده و در ۱۷۵۷ بجهان آمده و در ۱۸۲۵ درگذشته است تصویری از وی ساخته است که در گالری ترتیاکوسکی [۲] در مسکو هست و پیداست که تا این زمان در مسکو میزیسته است.
یکاترین دوم که وی را در دربار خود پناه داده بود در نامهای که بگریم [۳] یکی از درباریان خود نوشته وصفی از مرتضیقلیخان دارد بدینگونه: «نزدیک یک ماهست که مرتضی قلیخان شاهزادهٔ ایرانی که آقا محمد خان برادرش وی را از همهٔ داراییش بیبهره کرده و برای نجات خود بروسیه پناه آورده است مهمان ماست. وی مردی نیکدل و مؤدبست. خواهش کرد اجازه یابد ارمیتاژ [۴] را بازدید کند. سه چهار ساعت پی در