۱۱۹۴ می‌نویسد: «از حوادث غیرمترقبه آنکه مرتضی قلی خان برادر حضرت شهریاری پس از استماع فوت وکیل با سپاهی از استراباد ببارفروش آمد و اگرچه از استخلاص برادر بزرگوار اظهار شعف مینمود ولی میگفت مازندران را من بشمشیر خود مصفی نموده‌ام و این مملکت خاص منست و اگر دیگری طمع در آن نماید کار بپیکار خواهد کشید و جمعی را با مصطفی قلی خان برادر خود بسوادکوه فرستاد که مانع عبور حضرت آقا محمد شاه شوند. مقارن این حال رضا قلی خان برادر دیگر آن حضرت از دولاب طهران بمازندران رفته، بمرتضی قلی خان پیوست. حضرت آقا محمد شاه پس از بذل نصایح که سودمند نیامد جعفر قلی خانرا مامور دفع آنها کرده، پس از مبادرت بجنگ ابتدا رضا قلی خان مغلوب و مقهور گردیده، ببارفروش راند و مرتضی قلی خان عزیمت استراباد نمود و مصطفی قلی خان بموکب معلی ملحق شد. حضرت آقا محمد شاه بعلی‌آباد ساری و بارفروش تشریف‌فرما گردیده، خاقان صاحبقران فتحعلی شاه که در آنوقت با عم خود مرتضی قلی خان در مازندران بودند بحضور مبارک آمده، مصطفی‌قلی‌خان باستمالت مرتضی‌قلی‌خان مامور استراباد شد و والدهٔ خاقان معظم را که در آنوقت سی‌ماه از ولادت فرزند گرامیش حسینقلی خان ثانی ابن جهانسوز شاه گذشته بود همراه بود ... مجدداً رضاقلی خان و مرتضی قلی خان بنای مخالفت را گذاشته، خواستند با خوانین دولوی ورامین همدست شوند. حضرت شهریاری جعفرقلی خانرا از پیش روانه نموده، بنه و آغروق را بمهدی قلی خان سپرده، بعد از آن نهضت فرما گردیده، بسعدآباد ورامین بخانهٔ محمد خان ولد رفیع خانکه با آن حضرت نسبتی داشت نزول اجلال فرمودند و میرزا محمد خان و مصطفی خان و رحیم خان و محمد خان و سایر بزرگان دولو مجدداً بر خدمت و سلطنت حضرت پادشاهی اتفاق کرده و عذر رضا قلی خانرا خواسته، او را روانه نمودند، ناچار سایر خوانین و بزرگان دولو از در معذرت و انقیاد درآمدند ... موکب منصور بعزم مازندران از ری انتهاض فرمود و در بین راه دستهٔ قشون جعفرقلی‌خان با سپاهیان مرتضی قلی خان قتال نمودند و جعفرقلی‌خان بعباس‌آباد و مرتضی قلی خان در یکی از قرای فیروزکوه بماند. اسرای طرفین را مرخص کردند. بعد از آن جعفرقلی خان در علی‌آباد بموکب معلی پیوست و مهدیقلی‌خان ناچار با مرتضی قلیخان روانهٔ استراباد شدند ولی درضمن فرصتی بدست آورده، فرار نموده و بملازمان حضرت سلطنت پیوست ... هم درین سال در بیست و هشتم رمضان موکب آقا محمد شاه از ساری عزیمت استراباد نمود و ابتدا بالکای چهارده هزارجریب نزول اجلال فرموده، اما از آنجا که این اوقات هزارجریب از اعمال استراباد و تعلق بمرتضی قلی خانداشت و از جانب مشارالیه پذیرایی نشد آنحضرت ازو رنجیده، رضا قلی خان و خان ابدالخانرا که مامور توقف مازندران فرموده بود احضار کرده،
