این تاریخ نویسانی که نسبت قاجارها را بمغول رسانیدهاند ایشان را بازماند کوک خان پسر چهارم اغوزخان نیای همهٔ ترکان میدانند و میگویند کوک خان دو پسر داشت که دو طایفه از نژاد او بودهاند یکی بایندرها و دیگر پچنهها یا قبیلهٔ پچنه. پیش ازین گذشت که بایندرها از ترکان غربی بوده و قطعا زمانی در آنسوی کوههای قفقاز زیستهاند. پچنه هم ظاهرا یا تحریف و یا ضبط دیگری از نام همان طوایف بچناک یا پچناکست که پیش ازین گفتم روسها ایشان را پچنگ میگویند و این هم دلیل دیگرست که قاجارها از ترکان غربی بودهاند زیراکه خود نسبت خویش را به بایندر و پچنه میرساندهاند.
یکی از دلایل سست بودن این انتساب قاجارها بمغولان اینست که در برخی از جاها بجای اینکه نسبشان را بقاجارنویان برسانند به قرآجار نویان میرسانند و فرهاد میرزا معتمدالدوله پسر عباس میرزا نایبالسلطنه که دانشمندترین شاهزادهٔ قاجار بوده است در کتاب جام جم که خود تألیف کرده این روایت را گرفته است. مقصود ازین اختلاف هم پیداست: قراجار نویان تحریفی از نام «قراجه نوین» است که از امرای لشکر مغول در خراسان بوده است و همین نکته که قاجارها خود این نام را گاهی قاجار نویان و گاهی قراجار نویان نوشتهاند خود دلیل بر سست بودن این نسبست.
چنان مینماید که قاجارها در زمانی که شاه عباس آنها را باصطلاح کوچانیده و از دشت مقان بجاهای دیگر رانده است نخست باستراباد نرفتهاند زیرا که فرهاد میرزا معتمدالدوله میگوید اول کسیکه از گنجه آمد شاهقلی خان بود که در اواخر دولت شاه سلیمان صفوی به استراباد آمد. ازینجا پیداست که قاجارها تنها در حدود ۱۰۷۷ تا ۱۱۰۵ که شاه سلیمان پادشاهی میکرده است باستراباد آمدهاند.
شاه عباس بزرگ پس از سلسله جنگهایی که از ۱۰۱۵ تا ۱۰۲۷ با لشکریان عثمانی در آذربایجان و قفقاز کرد عدهٔ کثیر از مردمی را که در مرزهای کشور عثمانی ساکن بودند و حتی برخی از ارمنیان را که در برابر سپاهیان عثمانی ایستادگی نکرده بودند ناگزیر کرد از آنجا بجاهای دیگر ایران بروند و بطریق اولی طوایف ترک زبان را که با ترکان عثمانی بیشتر سازش داشتند از آنجا راند و از جمله ترک زبانان قشقایی هسستند که از آن زمان در فارس جای گرفتهاند و روی همرفته همهٔ قبایل ترک زبان که در نواحی مختلف ایران باقی ماندهاند از آن زمان درین سرزمینها مستقر شدهاند. این هم باز دلیل دیگریست که قاجارها از ترکان غربی و نزدیک و سازگار با ترکان عثمانی بودهاند و بهمین جهة شاه عباس آنها را از آذربایجان رانده است.
تاریخ نویسان دورهٔ قاجار دربارهٔ سر نوشت این طوایف پس از تیموریان و پیش از صفویه اطلاعاتی میدهند که ظاهراً از روایات شفاهی قاجارها گرفتهاند از آن جمله