برگه:TarikheMoaserV1.pdf/۳۱۳

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
۲۷۱

تحت‌اللفظ متن فرانسه که در دربار ناپلئون تدوین شده است نیست و بسیاق انشای آن زمان القاب و عناوین زاید و حتی کلما مرادف در آن وارد کرده‌اند و از پایان مادهٔ دوازدهم پیداست که میرزا محمد رضا سفیر ایران در موقع امضا چیزی بر متن افزوده است و بدین‌گونه می‌توان احتمال داد که این متن فارسی را میرزا محمد رضا خود ترتیب داده باشد.

مرتضی‌قلی‌خان در روسیه

پیش ازین در صحایف ۳۸-۳۹ اشاره رفت که آقا محمد خان هشت برادر و دو خواهر داشت و وی از همه مهتر بود. برادر پس ازو حسینقلی‌خان پیش از آنکه وی بسلطنت برسد از جهان رفت. از هفت برادر دیگر که داشت پسران سوم و چهارم پدرش مرتضی قلی‌خان و مصطفی قلی خان بودندکه مادرشان دختر حسین خان دولو پسر مصطفی خان بود.

پسر پنجم جعفر قلی خان از دختر محمد خان قاجار عضدالدین لو و پسر هشتم رضاقلی‌خان مادرش از مردم استراباد بود. این چهار برادر چون بآقا محمدخان اطمینان نداشتند با او درافتادند و جنگ کردند جعفر قلی خان را بخیانت فریفت و بطهران آورد و او را بخدعه کشت. مرتضی قلی خان و مصطفی‌قلی خان هردو پس از چندی زدوخورد با وی از ایران گریختند. رضاقلی‌خان هم ازو گریخت و در خراسان درگذشت.

در همان سال ۱۱۹۳ که پس از مرگ کریم خان وی از شیراز بنای کشورستانی را گذاشت مرتضی قلی خان و مصطفی‌قلی‌خان در استراباد بودند و چون خبر مرگ کریم‌خان رسید ایشان هم مانند آقا محمد خان سر بطغیان برافراشتند. مؤلف ناسخ‌التواریخ می نویسد:

مرتضی قلی خان با سپاهی از استراباد ببارفروش رفت و آن شهر را گرفت. سپس آگاهی یافت که برادرش آقا محمد خان از شیراز بطهران رسیده، گفت من مازندران را با شمشیر خود گرفته‌ام و آنجا را بکسی نمیدهم و گروهی را بسوادکوه فرستاد که مانع از پیشرفت آقا محمد خان شوند. در همین زمان برادر دیگر رضا قلی خان که با آقا محمد خان در دولاب طهران بود پشت باو کرد و بمازندران رفت و با مرتضی قلی خان همدست شد.

مرتضی قلی خان وی را با برادر دیگر مصطفی قلی خان که او هم در مازندران بود با لشکری بسوادکوه فرستاد تا با لشکریان دیگر که آنجا بودند با آقامحمد خان بجنگند. چون این خبر بآقا محمد خان رسید برادر دیگر جعفرقلی خان را نزد مرتضی قلی خان فرستاد تا او را پند دهد. وی رفت و ناکام برگشت و ناچار در میان برادران جنگ