برگه:TarikheMoaserV1.pdf/۲۸۸

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
۲۴۸

جنگ دوم گنجه

چون ژنرال تسیتسیانف برای یاوری لشکری که بفرماندهی سرهنگ گرگین فرستاده بود از گنجه بیرون آمد و درکنار رود ترتر لشکرگاه ساخت. ناچار شهرگنجه را تخلیه کرد و چون این خبر بفتحعلی شاه رسید دستور داد که عباس میرزا شهر گنجه را بگیرد. از سوی دیگر اسمعیل خان دامغانی را با عده‌ای دیگر برای مقابله با تسیتسیانف فرستاد و وی بدستور عباس میرزا بگنجه تاخت و آن شهر را بار دیگر گرفت و قلعه‌ای را که روسها در آن بودند محاصره کرد. چون در شهر گنجه آذوقه و علوفه کم شده بود و روسها در قلعهٔ خود آذوقه بسیار داشتند و میتوانستند مدت مدیدی پایداری بکنند و بالعکس لشکریان ایران دوچار تنگی می شدند عباس میرزا دستور داد پنچ‌هزار تن از زن و مرد شهر گنجه را با چهارپایان سپاه به «شمکور» که در نیم فرسنگی شهر بود ببرند، تا از مردم شهر کم بشود و دوچار سختی آذوقه نشوند. فردای آن روز از گنجه بیرون آمد و در راه بکار عده‌ای که بشمکور فرستاده بود رسیدگی کرد و از آنجا به «زکم» رفت، در سر راه بعده‌ای از روسها که آذوقه برای سربازان تسیتسیانف می‌بردند برخورد و فرمانده آنها را که سرهنگی بود با عدهٔ دیگر اسیر کرد و بزکم رفت.

از آنجا دستور داد که پیرقلی خان و محمد علی خان شامبیاتی آن عده از مردم گنجه را که از شهر بیرون آورده بودند بتبریز ببرند و آنها را در تبریز منزل دادند و فتحعلی شاه بتوسط ملا ملک محمد قاضی عسکر با آنها نیکی کرد.

عباس میرزا از زکم بناحیهٔ «آخسقه قزاق» رفت و چند روز در آنجا ماند و چندتن از بزرگان سرزمین کاخت و قلعهٔ ینکی در گرجستان نزد او آمدند و اظهار اطاعت کردند. سپس از آنجا عازم ایروان شد و از راه تنگی که ازمیان درختستانها میگذشت و یک تن بیشتر نمی توانست از راه. بگذرد عازم ایروان شد. در راه عده‌ای ازگرجیان که با روسها همدست بودند کمین کرده بودند و تیری بطرف او انداختند که چکمه او را خراش داد، اما آسیبی باو نرساند و وارد ایروان شد. از آنجا حاج محمد خان قراگوزلو را برای بردن اخبار نزد فتحعلی شاه فرستاد. از سوی دیگر اسمعیل‌خان دامغانی که با ابوالفتح خان جوانشیر و عده‌ای از لشکریان برای مقابله با تسیتسیانف رهسپار شده بودند با او روبرو شدند و جنگ سختی درگرفت و سرانجام لشیکریان روس بکوه «آق دره» پناه بردند و در راه عدهٔ کثیری از آنها گرفتار شدند و اسمعیل‌خان که فیروز شده بود نزد فتحعلی شاه برگشت و فتحعلی شاه بطهران بازگشت.