در محلی بنام «پلنبک» نزدیک ایروان باو رسید و مهدی قلی خان خود با هفتصدتن از سواران راه را بریشان گرفت و بعد از آنکه عدهٔ او از آن راه گذشتند خود هم در پی ایشان روان شد و بلشکرگاه عباس میرزا رسید.
تسیتسیانف پس از آنکه چندی درهمان محل پلنبک ماند در روز یکشنبه ۱۹ ماه ربیعالاول یکروز عصر بنزدیک ایروان رسید و میخواست قلعهٔ اوچ کلیسا یعنی کلیسای معروف اچمیادزین را که مقر خلیفه ارمنیان و مهمترین مرکز مذهبی ارمنستانست تصرف کند. نایب السلطنه که این خبر را شنید گروهی از لشکریان خود را بفرماندهی علیقلی خان شاهسون فرستاد که آنجارا پاسبانی کنند و ایشان تا بامداد روز بعد پایداری کردند و چون بامداد شند نایب السلطنه خود با عدهای بایشان حمله برد و چون میترسید که پاسبانان قلعهٔ ایروان بر لشکریانش بتازند میرزا محمد شفیع قدیمی مازندرانی صدراعظم فتحعلی شاه را که با وی بود و احمد خان مقدم حاکم تبریز و مراغه را با عدهای بمحافظت سنگرهای خود گماشت و خود با لشکریان عازم شد.
تسیتسیانف در اطراف اوچ کلیسا لشکریان خود را بسه دسته تقسیم کرد و درمیان هر دسته دویست قدم فاصله قرار داد و توپهای خود را در میان جای داد و چون لشکریان ایران نزدیک شدند سپاهیان روس شروع بتوپانداختن کردند. سواران شاهسون و خواجهوند و عبدالملکی از لشکریان ایران بریشان حمله بردند و سرانجام پیادگان روسی تاب مقاومت نیاوردند و بنای فرار را گذاشتتد و لشکریان ایران لشکرگاهشان را تاراج کردند و چون شب نزدیک شد عباس میرزا فرمان داد دست از جنگ برداشتند. درین واقعه از دو سوی جمعی کشته و اسیر شدند و عدهای از قزاقان روس بدست لشکریان ایران افتادند و سه روز زدوخورد دوام داشت و چون از هیچ طرف فتح روی نمی داد بلشکرگاه خود بازگشتند.
درین زمان حکمران ایروان یا باصطلاح آن زمان بیگلر بیگی آن شهر محمدخان قاجار بودکه با روسها ساخته بود، اما وقتی که دید درین جنگ پیش نبردند خواست جانب ایران را بگیرد و پیغام دادکه میرزا محمد شفیع وزیر نزد او بقلعهٔ ایروان برود و وی رفت و قرار مصالحه گذاشت و چون بازگشت محمد خان پسر خود را با هدایا نزد عباس میرزا فرستاد و تعهد کرد از فرمان او سرنپیچد.
پس از آن عباس میرزا از جایی بنام سنگر که در آنجا لشکرگاه کرده بود بمنزل قلرخ بلاغ رفت و در آنجا بنای سنگربندی را گذاشت. چون خبر رفتار محمد خان قاجار حکمران ایروان بژنرال تسیتسیانف رسید بنا را بر حیله گذاشت و بی مقدمه از راه «درکه» بر لشکریان ایران تاخت و بار دیگر جنگ درگرفت و آتش توپخانه شروع شد.
درین میان بعضی از سواران شمس الدین لو و قزاق که در اردوی ایران بودند