را هم بر آن تحمیل کرد، ناچار مردمی ازین اوضاع ناراضی بودند و آنها را میگرفتند و ازمیان میبردند و بدعاوی ایران هم پاسخ سخت دادند.
میرزا محمد صادق مروزی متخلص بهما که از ادبای معروف دربار فتحعلی شاه و داروغهٔ دفترخانه و وقایع نگار دربار بوده یعنی سمت مورخ رسمی را داشته و چند بار از جانب او بسفارت رفته است وکتابهای ادبی چند پرداخته کتابی هم در تاریخ ده سال اول سلطنت فتحعلی شاه بنام «جهانآرا» نوشته و درین کتاب میگوید در آغاز سلطنت فتحعلیشاه گرگین دعوی فرمانبرداری ازو داشت و چون فتحعلی شاه خواستار شد پسر مهترش را بگروگان بطهران بفرستد از آن کار برگشت و بروسیه متوجه شد و سبب این بود که وی برای خرجهای گزافی که میکرد پولی از دولت روسیه وام گرفته و بعهده گرفته بود که اگر نتواند وام خود را بگزارد شهر تفلیس را در عوض واگذار کند. این گفته بنظر غرضآلودست و بیشتر چنان مینماید که درباریان گرجستان از یک سو بواسطهٔ اینکه تزارهای روسیه هم نصاری بودهاند و بتعصب نصرانیت از آنها پشتیبانی خواهند کرد و از سوی دیگر بواسطه واهمهای که از دربار قاجارها داشته اند خود را در حمایت روسیه قرار دادهاند. بهمین جهت هم هست که دربار روسیه عدهای از زنان و مردان خاندان شاهی گرجستان را باحترام بپای تخت خود شهر سن پترزبورگ برده در آنجا منزل داده است.
بهرحال پس از فرمان دومی که برای الحاق گرجستان بامپراطوری روسیه صادر شد از پایتخت ژنرال تسیتسیانف[۱] را بفرمانفرمایی گرجستان روانهٔ تفلیس کردند. این ژنرال همان کسیست که در میان ایرانیان بنام «اشپختر» یا «ایشپخدر» معروفست و در ماه ذیالحجهٔ ۱۲۱۹ در اثنای جنگ با ایران اورا کشتهاند و سرش را بریده بطهران آوردهاند و این مثل «سر اشپختر را آوردن» اشاره بآن واقعه است. وی بازرس کل ارتش روسیه تزاری بوده و باو باصطلاح آن زمان «اینسپکتور»[۲] میگفتند که همان کلمهٔ «انسپکتر»[۳] زبان فرانسه است و این کلمه در زبان عوام مردم ایران «اشپختر» شده است.
فتحعلی شاه در پنج شش ماه آغاز سلطنت خود گرفتار شورشها و طغیانهایی در داخله ایران بود و نمیتوانست در آن سوی ارس کاری بکند. تنها مانعی که در پیش لشکریان تزار بود این بود که اسکندر پسر ایراکلی که مدعی سلطنت برادر و مخالف وی بود در اطراف گرجستان میکوشید مردم را بقیام بر دولت روسیه تحریک کند و در ناحیهٔ قراباغ حوادثی روی داد و دامنهٔ آن بداخلهٔ گرجستان هم کشید. از دربار تزاری