برگه:TarikheMoaserV1.pdf/۲۵۴

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
۲۱۸

بهمین جهت بفابویه فرمان دادند ببیند بچه وسیله فرانسویان ممکنست از خلیج‌فارس حمایت کنند و در صورتیکه انگلیسیها بایران حمله کنند پشتیبان ایران باشند. فابویه در همین موقع گزارشی تهیه کرده است بعنوان «گزارش دربارهٔ انتخاب مرکز نظامی در خلیج فارس». درین گزارش باین نتیجه رسیده است که دولت فرانسه هرموز و جزیره قشم را که در آن زمان وهابیان تصرف کرده بودند بخرد.

اما چند ماه بعد دولت انگلستان پیشنهادهای دیگری کرد و اینبار بیشتر نتیجه گرفت. نمایندهٔ تازه ای سر هرفرد جونز بریج[۱] با یک دسته مهم ازکشتی‌های جنگی بایران نزدیک شده بود. فتحعلی شاه چون می ترسید نیروی انگلیس در خاک ایران پیاده شوند و چون بیش از پیش از ناپلئون ناراضی بود با وجود مخالفت گاردان راضی شد این سفیر را بپذیرد. بهمین جهت سفیر فرانسه که میترسید بزودی روابط قطع شود همکاران خود را که در شهرهای دیگر بودند بطهران احضار کرده بود و خود را آمادهٔ حرکت میساخت.

سرانجام در روز ۲۵ نوامبر ۱۸۰۸ (۶ شوال ۱۲۲۳) فابویه با بیست اراده توپ و لوازم آنها از اصفهان عزیمت کرد. پنچ هفته در راه اصفهان بطهران بوده است. در آن زمان راهی که توپ را بتوان برد هنوز ساخته نشده بود. برای بردن این توپها گاو و گاهی انسان را بکار برده است و حکمرانان عرض راه مردم را برای این کار ببیگاری گرفته‌اند. گاهی مجبور می‌شده است توپها را در گل بگذارد و خود پیشاپیش برود از روستاییان یاری بخواهد. عاقبت روز ۳۱ دسامبر (ذی‌القعدهٔ ۱۲۲۳) وارد پای تخت شده است. نخستین چیزی که متوجه شد این بود که فرانسویان دیگر آن اعتبار سابق را ندارند. پیش از آن هم فتحعلی شاه ایرادهایی از کار او گرفته بود. می‌گفتند وی صندوقهایی ساخته است که برای بردن آنها دو اسب لازمست و ازو میخواستند کاری بکند که یک اسب کافی باشد.

پیداست که این ایرادگیریها بهانه‌ای بود که با بهم خوردن روابط ایران و فرانسه مجبور نباشند ازو تشکر بکنند. ایراد دیگری که ازو می‌گرفتند این بود که روی لولهٔ توپها دگمه‌ای برای نشانه‌گرفتن نساخته بود و میرزا شفیع صدراعظم شخصاً درین زمینه باو اعتراض کرده بود. در نامه‌ای که در ۱۵ ژانویه ۱۸۰۹ (ذی‌القعدهٔ ۱۲۲۳) از طهران ببرادرش نوشته میگوید: «توپهای مرا امتحان کردند، هرچه سعی کردند آنها را بشکنند چون نتوانستند بالاخره آنها را در انباری گذاشتند و در را بستند. وضع من مانند آنست که درین یک سال هیچ کاری نکرده باشم … تصور مکن که از نظر مالی


  1. Sir Harford Jones Brydge