برگه:TarikheMoaserV1.pdf/۲۳۹

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
۲۰۷

این هیئت نظامی که از استانبول رهسپار شده تا مرز ایران دو ماه در راه بوده و سه ماه پس از ورود بایران وارد طهران شده است. در سراسر ترکیه بزحمت بسیار سفر می‌کرده است زیرا که راه وجود نداشته و بر رودخانها پل نبوده و فقر و مذلت مردم ایشانرا متأثر میکرده است.کاروان سفارت ده و دوازده و گاهی شانزده ساعت راه را در روز طی می‌کرده است و هرشب در دهی نیمه ویران فرود می‌آمده‌اند.

فابویه در سراسر راه با دقت کامل در کتابچهایی که بخط او مانده همهٔ عوارض زمین و مجاری آبها و جهت کوهها و محصول هر ناحیه را یاد داشت می کرده است. این کارها باندازه‌ای وقت اورا می‌گرفته که فرصت تماشای طبیعت و بناهای تاریخی را نداشته است. با این همه از اوضاع اجتماعی غافل نبوده و سفرنامهٔ او شرح بسیار جالبی از منتهای تنزل سلطت عثمانی در آن زمانست. چیزی که درمیان مشاهدات فابویه بسیار جالب توجهست اینست که در آن زمان اختلاف سخت و کینهٔ دامنه‌داری در میان ترکان و ایرانیان بوده است و در ترکیه همینکه می‌دانستند این هیئت افسران فرانسوی بایران میروند با آنها مخصوصاً بدرفتاری می‌کردند و حتی گاهی هم زد و خوردی درمیان ترکان و اعضای سفارت ایران که از فرانسه برمی‌گشته‌اند درمی‌گرفته و افسران فرانسوی ناچار از ایرانیان پشتیبانی می‌کرده‌اند. درین سفر افسران فرانسوی ناظر جنگ میان کردان و ارمنیان در خاک عثمانی نیز بوده‌اند.

سرانجام هیئت افسران فرانسوی در روز اول ماه نوامبر ۱۸۰۷ (رمضان ۱۲۲۲) وارد خاک ایران شده، از آنجا بتبریز رفته و از ۱۱ تا ۱۶ نوامبر که در تبریز بوده‌اند عباس میرزای نایب‌السلطنه ولیعهد ایران و حکمران آذربایجان پذیرایی شاهانه ازیشان کرده و سروان لامی و چند تن دیگر از افسران فرانسوی را برای تعلیم سربازان خود نزد خویش نگاه داشته است و دیگران بسوی طهران راهی شده‌اند.

در زمانی که این هیئت از تبریز بطهران می‌آمده فاصلهٔ میان تبریز و طهران منظرهٔ رقت انگیزی از آثار فتته و آشوب و جنگهای داخلی ظاهر میکرده است. شهرهای زنجان و سلطانیه که پیش از آن پرجمعیت بودند درین موقع تقریباً تهی شده بودند و مردم این نواحی بمنتهی درجه پریشان و درمانده و مایوس بودند و حکمرانانشان هرچه می‌توانستند بهمین مردم غارت‌زده ستم می‌کردند و در راه دستهای چادرنشین را دیده‌اندکه پراکنده در گوشه و کنار در زیر چادرهای خود از سرما و گرسنگی جان میدادند.

هیئت افسران فرانسوی در پایان ماه نوامبر (رمضان) وارد قزوین شد و ناچار شد چهار روز در آنجا بماند. فابویه در یاد داشتهای خود سبب این درنگ را با استهزاء