برگه:TarikheMoaserV1.pdf/۲۲۴

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
۱۹۲

حالات خود پردازد و الباقی ایام فرخنده‌فرجام بکام باد».

پیداست که این نامه مدتی پیش از نامهٔ نخست نوشته شده است. بدین معنی که چون گوداویچ فرمانده لشکر روسیه در قفقاز پیشنهاد مصالحه و متارکه‌ای بایران کرده و سفیری بدربار فتحعلی شاه فرستاده است دولت ایران کوشیده است بتوسط ناپلئون دولت روسیه را وادار کند آنچه از خاک ایران گرفته است پس بدهد. پیش ازین در صحایف ۱۲۵-۱۲۷ نامه‌ای را که گاردان از طهران در ۲ ژون ۱۸۰۸ مطابق با ۷ ربیع‌الاول ۱۲۲۳ در همین زمینه نوشته است انتشار داده‌ام و پیداست که این نامه در همان حین می‌بایست نوشته شده باشد و میرزا محمد شفیع هم از سوی خود تاکید کرده است که در پاریس ناپلئون در میان ایران و روسیه وساطت کند و عسکرخان سفیر ایران در پاریس و کنت تالستوی سفیر کبیر روسیه در پاریس عهد نامهٔ صلحی درمیان ایران و روسیه ببندند. کسی را که گوداویچ برای مذاکره بایران فرستاده و درین نامه تنها درجهٔ او «پولکونیک» را معین کرده‌اند ظاهراً همان نایب سرهنگ توپخانه بارون دو ورده[۱] نامست که در نامهٔ گاردان بشامپانیی وزیر امور خارجهٔ فرانسه نام او آمده است.

درمیان اسنادی که نسخهای اصل آنها در بایگانی دولت فرانسه در پاریس هست باز نامه دیگری از میرزا محمد شفیع صدر اعظم ایران خطاب بکنت دو شامپانیی وزیر امورخارجهٔ ناپلئون هست که متن آن بدین‌گونه است:

«تحفهٔ دعایی مستجاب چون رشته‌های گوهر ناب و خوشهای در خوشاب رخشنده و فروزنده و هدیهٔ ثنایی مستطاب مانند زلف سنبل پرتاب و چشم نرگس نیم خواب زیبنده و فریبنده شایسته انجمن حضور فرخنده دستور، واسطهٔ نظام مناظم امور، رابطهٔ قوام مصالح جمهور، که نظم سلک ملک بنوک کلک گهربارش مربوطست و قرار کار دولت بخامهٔ بی‌قرارش منوط، تواتر ترشحات ارقامش دوحهٔ صدارت را طراوت بخشای [و تراکم] سحاب اقلامش روضهٔ وزارت را نضارت افزای، فکر دوربینش نوردیده بینش، رای نکته‌آرایش [گلگونهٔ] عذار دانش، بحر جلال را گوهر تابان، سپهر اقبال را اختر رخشان، گلزار وفا را غنچهٔ غناج، بازار وفاق را سرمایهٔ رواج، وحید دهر، فرید دور، فزاینده و زدانیدهٔ عدل و جور، دانای معانی نکته دانی، بانی مبانی مهربانی، موسی شامیپانی[۲] است، که تا جهانست از نیل امانی دو جهانی قرین شادمانی و کامرانی باد. بعد از شرح مراتب دعا بر لوح صحیفهٔ مدعا می نگارد که: دیری گذشته و عهدی منقضی گشته است که عندلیب خوش نوای خامه بر گلبن زیبای نامه منقار دستان سرایی نگشوده و شاهدان راز ترک شیوهٔ غمازی نموده: در پردهٔ نار آسوده‌اند، گلشن مراودات را دربسته است و طایر


  1. Baron de Wrede
  2. مراد مسیو شامپانیی است