آن چاره جوییها را کرده بوده بودند سرانجام بترکان متوسل شد و چون مادرش هم کنیز ترک بود خون ترک بیشتر وی را برین کار برانگیخت و هشت هزار یا بگفتهٔ دیگر هجده هزار ترک را خرید و بدینگونه سپاهی از ترکان زرخرید فراهم کرد که پشتیبان خلافت او و رقیب دیلم و گیل و کرد باشند.
هر چند که تاریخ نویسان درین زمینه بحثی نکردهاند اما قطعا این ترکانی که ببغداد رفته و بدین گونه مسلح شدهاند و لشکری فراهم کردهاند میبایست از ترکان غربی باشند که هنوز در آن سوی کوههای قفقاز میزیستهاند زیرا که راهشان بعراق نزدیک تر و بازتر بوده و درین زمان ما مطلقاً اثری از ترکان در مرکز و مغرب ایران نمیبینیم و بدین گونه ممکن نیست ترکان شرقی ببغداد رفته باشند زیراکه قطعا میبایست از راه ایران رفته باشند و کمترین اثری ازیشان درین زمان در ایران دیده نشده است.
این کار معتصم در ایران انعکاسی پیدا کرد که بزیان مطلق ایران بود و چندی بعد یک باره و تا جاودان سرنوشت ایران را دگرگون کرد و جریان تاریخ این سرزمین بلادیده و رنج و درد کشیده را تغییر داد.
یکی از شاهکارهای بزرگ شاهنشاهی ساسانیان این بود که در مرزهای ایران و در برابر بیگانگانی که از هر سو آرزو می کردند بایران بتازند و کیسه های تهی را پر کنند طوایف مختلف نژاد ایرانی را استقلالهای داخلی داده بودند، بدین معنی که حکمرانانی از همان نژاد بریشان گماشته بودند که پدر بر پسر در آن ناحیه فرمانروا بودند و قهراً منتهای دلسوزی و توجه را پاسبانی خاک پدران خود داشتند و شاهنشاه ساسانی حتی ایشان را لقب شاه می داد و خود شاه این شاهان یعنی شاهنشاه ایران بود و گاهی هم عناوین و القاب مخصوص و موروث داشتند. در برخی برخی از نواحی استقلال این شاهان محلی باندازهای بود که حق سکه زدن هم داشتند و تنها می بایست در سال مبلغ معنی خراج و هدایای نوروز و مهرگان بدربار بفرستند و در جنگها عدهٔ معینی سرباز روانه کنند که خرج مسلح کردن و رفت و آمد و توقف در میدان جنگ و حتی گاهی فرماندهی این سربازان هم با همان شاه محلی یا حکمران آن سرزمین بود. این روش مخصوص برای پاسبانی مرزهای ایران مخصوصاً دربرابر ترکان شرقی و غربی در چند قرن پیدرپی بسیار سودمند افتاد و نیز همین سبب شد که تازیان چون از رخنهٔ جنوب شرقی که چنین سدی در برابر آن نبود وارد ایران شدند در آذربایجان و گیلان و مازندران و خراسان که بالعکس سد بسیار استوار بود مانع بزرگ برخوردند و چندین سال برابری همین حکمرانان محلی و پاسبانان دلیر مرزهای ایران راه را بریشان بست و چون دیگر حکومت مرکزی در ایران نبود که ایشان را دلیر کند و نیرو بدهد و یاری بفرستد سرانجام از پای درآمدند.