برگه:TarikheMoaserV1.pdf/۲۱۸

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
۱۸۶

کرده بودند عذرخواهی کند و این کار را توجیه کند پیداست که این نامه را پس ازین واقعهٔ نزدیکی با انگلستان نوشته است. همین نزدیک شدن با انگلستان و تجدید روابط سیاسی با آن کشور سبب شده است که ژنرال گاردان ظاهراً منتظر احضار خود از پاریس نشده و بمیل خود از ایران بیرون رفته و همین کار او بر ناپلئون گران آمده و در زمانی که بفرانسه رسیده مغضوب شده است. ناچار لامی هم که جزو هیئت نظامی وی بوده و پس از بازگشت او نمی‌توانسته است در ایران بماند با گاردان بفرانسه برگشته است. گاردان در روز ۲۳ آوریل ۱۸۰۹ مطابق با ۸ ربیع‌الاول ۱۲۲۴ از خوی که آخرین شهر سر حدی ایران بوده است از راه ترکیه بفرانسه بازگشته و قهراً لامی هم در همان روز با وی ایران را ترک کرده است. پس این نامهٔ عباس میرزا نایب السلطته بناپلئون ناچار می بایست در همان زمانها نوشته شده باشد و در موقعی که لامی خدمت وی را ترک کرده این نامه را نوشته و از وی بناپلئون سفارش کرده و حتی ترفیع درجه برای او خواسته است.

ازان پس دیگر روابطی در میان فرانسه و ایران نبوده و تا زمان محمد شاه آمدوشد در میان ایران و فرانسه قطع شده بود و ناچار نامه نویسی از دو طرف هم متروک مانده است و ممکنست که این نامه آخرین نامهٔ عباس میرزا نایب السلطنه بناپلئون باشد.

مکاتبه صدراعظم ایران با دربار فرانسه

روابط ایران با فرانسه تنها چهار سال و چند ماه از اواخر سال ۱۲۱۹ مطابق با ۱۸۰۵ تا اوایل سال ۱۲۲۴ مطابق با ۱۸۰۹ ادامه داشته است. در سراسر این مدت میرزا محمد شفیع مازندرانی صدراعظم ایران بوده است زیرا که وی در ۱۲۱۵ پس از عزل و مجازات دیدن حاج محمد ابراهیم اعتمادالدوله شیرازی بدین سمت برگزیده شد و تا ۱۲۳۴ که درگذشت درین سمت باقی بود.

میرزا شفیع هم مانند فتحعلی شاه و عباس میرزا با دربار فرانه مکاته داشته و نامهایی بوزیران دربار ناپلئون نوشته است. در منشات نشاط[۱] نسخه‌ای از نامه‌ای هست که نشاطر از جانب وی بوزیر اعظم فرانسه نوشته و بدین‌گونه است:

«از جانب صدراعظم میرزا محمدشفیع بوزیر اعظم فرانسه نوشته: لالی مدح و ثنایی که از بحار صدق و صفا غواص ودادش بر کنار گذارد و شکوفهٔ شکفتهٔ مهر و ولایی که در اشجار عهد و وفا نسیم بهار اتحادش ببار آرد نثار بزم حضور آن صدرآرای محفل صدارت قدر افزای مسند وزارت ناظم مناظم جهان واقف مصالح پیدا و نهان فرخنده وزیر بی نظیر


  1. ص ۱۴۸-۱۵۰