برگه:TarikheMoaserV1.pdf/۱۹۹

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
۱۶۹

را بجودی خلعت نجات داده، پورآزر از گلزار حلتش گلی آتشینست و نور طور بر اطوار نوریتش آیتی مبین، عهد خضر را اگر با ابد عهدست بین یدیه و کلمهٔ طیبه را اگر تکلم در مهد یصعد الیه، دست رسالت را خاتم از نقش محبت او در انگشتست و ختام نبوت را از مهر او مهر در پشت و درود فراوان بر ایشان و نزدیکان و خویشان باد و بعد گوهر دعایی که پروردهٔ دریای ضمیرست و اختر ثنایی که بر منطقهٔ مهرش مسیر شایستهٔ نثار انجمن انجم خدم شهریار کشورگشا جهانگیر جهان‌آرا فرمانده فرمان روا عدل نگار ظلم زدا طراز تخت و گاه زیوربخت و جاه صباح بزم را مهری تابان رواح عزم را ماهی شتابان پادشاه مکرم خسرو معظم خدیو اکرم ایمپراطور اعظم مالک ممالک فرانسه و ایطالیا که روانش شاد و جهانش بر مراد باد. شهریارا کامگارا، از روزی که ما بین این دو دولت جاوید مدت عهد یگانگی بسته و شاخهای گلبن یک رنگی بهم پیوسته است تاکنون بمیامن بختهای فیروز روزی نرفت که رشتهٔ دوستی در دست الفت تابی نبیند و گلشن یک جهتی از مشرب صفوت آبی، خصوصا درین اوان که عالیجاه فلان[۱] از حضرت سپهر بسطت مرحله پیمای طریق مراجعت گشته و از عرض مهربانیهای کارگزاران آن درگاه شرح الطاف آن فروغ بخش مصابیح دولت و جاه ضیا افزای انجمن محت گردید و الحمدلله از هر دو جانب دقیقه‌ای از رسوم یک جهتی متروک نیست و گامی جز بنیروی عهود یگانگی مسلوک نه، کارگزاران دولت ازین سو اگر بر الواح ضمیر نقش بندند صفحات خاطرها از آن جانب مرآت صافیست و هواخواهان شوکت از آن صوب اگر در بیان مهمی سخن رانند مصداق زبانها ازین جانب ترجمانی کافی و ازین رو آیینهٔ اقبال دوستان پاکست و منطق آمال دشمنان پر خاک، بریدان و معتمدان این دولت در آن حضرت نسرآسا و بخت سان سایر و عاکفند و ایلچیان آن حضرت در این دولت فلک نشان اقبال مثال دایر و واقف و در خدمات حضرتین فلک بسطت ثابت و مستقیمند و در عین استقامت گاه راجع و گاه مقیم در نبوت والسلام».

پیداست که این نامه مفصل‌تر ازین بوده و در نسخه برداشتن پایان آن را حذف کرده‌اند. پس از آن این نامه است[۲] که پیداست آنرا هم بناپلئون نوشته‌اند:

«کذالک بیکی از سلاطین نوشته شده: شایستهٔ هر آغاز سپاس شهریار بی انبازیست که همه را بدو نیازست و از همه او بی‌نیاز در همه هستی جزو یکی نیست و در یگانگی او شکی نه و درود وافر مر پیغمبران و رهبران و رسولان و پیروان را که بدست


  1. پیداست که نام این کس را در نسخه برداری حذف کرده‌اند و چون مقصود از آن سفیر ایران در دربار ناپلئونست باید میرزا محمد رضای قزوینی یا عسکرخان یکی از دو سفیری باشد که فتحعلی شاه بدربار ناپلئون فرستانده است.
  2. ص ۹۲ همان چاپ