برگه:TarikheMoaserV1.pdf/۱۹۰

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
۱۶۰

را جزو افسران هیئت نظامی خود معرفی کرده است.

نامهٔ دومی که فتحعلی شاه بناپلئون نوشته و نسخهٔ اصل آن در بایگانی پاریس موجودست تاریخ ندارد و نسخهٔ آن در منشات نشاط هم نیست و ازین جا پیداست که او انشا نکرده است و متن آن از روی نسخهٔ اصلی بدین گونه است:

«خدیو فلک جاه معظم دارای خورشید رای مکرم خسرو قضا عزم قدر همم دوست بلند اختر معالی شیم امپراطور معظم مفخم پادشاه مملکت فسیحةالمسالک فرانسیس که گوهر وجود معدلت نمود زیب افزای دیهیم سلطنت و تاجداری و اختر بخت فیروز ضیا بخشای فلک دولت و شهریاری باد. مبارکنامهٔ آن دوست خجسته در زمانی بصنوف سرور و بهجت پیوسته رسید، شمع آسا روشنی بخش انجمن محبت و گلبن صفت زیب افزای چمن یک جهتی کشت بتازگی جلوس …[۱] و عقد و عهد دوستی این دو دولت پرداخته و الفت قدیم این دو شوکت قویم را شرحی تازه ساخته تقاضای خاطر دوستی ذخایر و خبایای ضمیر عظمت مظاهر را بترسیم مراسم یک جهتی و تبیین مبانی یگانگی در طی آنست ظاهر گردانیده، دل محبت مایل را از تنظیم مهمات آن دولت ابد آیت ابتهاجی کامل حاصل شد. بی‌نهایت خرسند و خوشوقت شدیم، مراودت و مرابطت و موافقت دولتین علیتین ایران و فرانسه امروزی نیست قواعد الفت و ضوابط محبت از سوالف اعصار فیمابین این دو شوکت پایدار برقرار بوده و تجدید عهود عهداً بعد عهد بر مراسم یک جهتی و دوستی افزوده، آری مسافت مابین را تدارک از نزدیکی دلها کرده‌اند. اکنون نیز از هر جانب شایسته است که ابواب مراودت باز و اسباب مراقبت بر ساز آغاز باشد و ثمر این یک جهتی و مهر بر اولیای آن دولت ظاهر و مقصود خاطر ها حاصل گردد. سزاوار رسم دوستداری چنین است که گاه و بیگاه خاطر دوستان را از وصول نامه‌های دوستانه مشعوف سازند. ایام شوکت و کام گاری مستدام باد.»

پس از آن نامهٔ دیگری در بایگانگی فرانسه هست که آنهم تاریخ ندارد و در منشات نشاط نیست و متن آن بدین گونه است:

«چندانکه سفینهٔ گردان لنگرافگن و سواحل مستقیمةالمراحل دوران دارالقرار کشتی نشینان جهان کون و مکانست سفاین وجود معرکه‌آرای عرصهٔ شهامت و هنگامه سرای مضمار بسالت، ناظم مناظم ملک و ملت، متهم امور شوکت و دولت، جوهر شمشیر جلادت و خصم افگنی، عنوان جریدهٔ دانشمندی و فرزانگی لنگر کشتی عزت و اقبال، ناخدای دریای حشمت و جلال، ز بدهٔ دانش پژوهان عدالت‌گستر عمدهٔ خردمندان ملک پرور، مقوم قوایم


  1. در اصل سه کلمه هست که بواسطهٔ ساییده شدن کاغذ خوانده نمی‌شود